تاریخ اسلام

تاریخ اسلام

تاریخ اسلام

تاریخ اسلام

نقش پیامبر(ص) در پی ریزی تمدن اسلامی

تاریخ اسلام (نقش انبیا در پیشرفت تمدن بشری)   
عوامل شکوفایی تمدن اسلامی

در تعالیم انبیای الهی تمام زیرساخت های پیدایش و شکل گیری تمدن وجود دارد؛ از جمله زیرساخت های مهم و عناصر اصلی پیدایش تمدن ها«علم» است. علم به عنوان اصل اساسی تمام تمدن های بشری از طریق انبیای الهی در جوامع بشری انتشار یافته است. هر یک از انبیای بزرگ الهی در محدوده ی زمانی خویش لایه هایی از تمدن سترگ و عظیم انسانی را به وجود آورده و حاصل دستاورد خویش را در بهبود زندگی انسان به کار برده اند. چنان که مشهور است منطقه ی بین النهرین گاهواره ی تمدن ها نامیده شده است. فلسفه مهد تمدن بودن این منطقه این است که خاستگاه انبیای بزرگ الهی بوده و تمدن از این منطقه سرچشمه گرفته و به تمام نقاط جهان پرتو افکنده است و اساساً تمدن ها را با نام ادیان و مذاهب بزرگ جهان شناخته و معرفی می کنند. در این جا به گوشه هایی از نقش آفرینی انبیای الهی در تمدن سازی عصر خویش پرداخته شده است. با توجه به حضور انبیا در اجتماع بشری ـ از زمان خلقت حضرت آدم(ع) ـ آیا می توان گفت انسان های اولیه دارای تمدن بوده اند؟ زندگی بشر، پیوسته همراه با انبیا و حجت های خدا بوده است؛ چنان که خدای تعالی در قرآن می فرماید: (وَ إِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ)[1] امتی نبوده مگر این که پیامبری در میان شان وجود داشته است. و با توجه به اطلاعات قرآنی و روایی از زندگی انبیا، به طور حتم می توان گفت: جوامعی که انبیا در آن می زیستند، به هیچ وجه غیرمتمدن و ابتدایی نبوده اند. این جوامع، چه از لحاظ معنوی و چه از لحاظ مادی، دارای تمدن و فرهنگ بوده اند و فرهنگ انبیا بر آن ها حاکم بوده است انبیا همان گونه که نیازهای روحی بشر را در قالب ادیان توحیدی تأمین می کردند، نیازهای مادی و معیشتی مردم را نیز تأمین می کردند. چنان که در قرآن در موارد متعددی برخورداری انسان ها از وسایل و ابزراهای رفاهی به خدا نسبت داده شده است از جمله در سوره ی اعراف می فرماید: (یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً...)[2] ای فرزندان آدم، در حقیقت، ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورت های شما را پوشیده می دارد و(برای شما) زینتی است... و در سوره ی ابراهیم می فرماید: (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ)[3] و کشتی را برای شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود، و رودها را برای شما مسخر کرد. انبیا پیوسته وسایل و ابزار مورد نیاز زندگی را با الهام از پروردگارشان در اختیار می گرفتند چنان که امام صادق(ع) می فرماید: وقتی که حضرت آدم به زمین هبوط کرد، به آب و غذا نیاز پیدا نمود و این نیازش را به جبرئیل عرضه داشت(و از او چاره خواست). جناب جبرئیل به حضرت آدم گفت: «کشاورزی کن». باز حضرت از جبرئیل خواست دعایی(در این باره) به او بیاموزد. جبرییل گفت: «بگو: بار خدایا مرا در دنیا، از هر سختی بعد از بهشت کفایت کن و به من لباس عافیت بپوشان تا این که زندگی بر من گوارا گردد.[4] هم چنین در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است، وقتی که خدای تعالی حضرت آدم را از بهشت خارج کرد، به او دستور داد که با دست خود کشاورزی کند، تا بعد از نعمت های بهشتی، از دست رنج خود بخورد.[5] در قرآن در ذکر سرگذشت حضرت آدم(ع) در بهشت و خارج شدن او از آن جا سخن از لباس به میان می آید: (فَدَلاّهُما بِغُرُور فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ)[6] پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید، پس چون آن دو از(میوه ی) آن درخت(ممنوع) چشیدند، برهنگی هایشان بر آنان آشکار شد و شروع به چسباندن برگ(های درختانِ) بهشت بر خود کردند. و نیز در روایات از بافتن پارچه و استفاده از پوست حیوانات برای تهیه ی لباس به دست حضرت آدم، سخن به میان آمده است؛ خانه ی کعبه برای اولین بار به دست حضرت آدم ساخته شد؛[7] هم چنین فرزندان حضرت آدم شغل هایی چون کشاورزی و دام داری داشتند.[8] در نهایت می توان گفت که میان این مطلب و کشف های امروز ـ که قایل اند انسان های اولیه غارنشین بوده و با شکار حیوانات روزگار می گذراندند و به صورت وحشی می زیستند ـ منافاتی وجود ندارد؛ زیرا ممکن است برخی از انسان ها از جوامعی که انبیا می زیستند و دارای تمدن بودند، کنار افتاده و از فرهنگ و تمدن دور مانده و با گذشت چند نسل، کاملاً به وحشیت گرایش یافته باشند. با نگاه به گذشته ی جوامع و مطالعه ی سیاحت نامه هایی که مردمانی متمدن به نگارش درآورده اند، به روشنی می توان به این مطلب پی برد که چگونه جوامعی علی رغم متمدن بودن جوامع دیگر در وحشیت به سر می برده اند.

انبیا در تمدن سازی چه دستاوردهایی برای بشریت داشته اند؟

تمدن یک واژه ی عربی است که از ریشه ی«مُدُن» گرفته شده و معنای متبادر آن پذیرش مدنیت، شهرنشینی، خو گرفتن به آداب و اخلاق شهریان، پذیرش نظم و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر در امور مختلف اجتماعی و سیاسی، اقتصادی، فرهنگی وغیره است.[9] برای تمدن تعاریف گوناگونی ارائه داده و ارکان متعددی برشمرده اند که در شکل گیری و پایداری آن مؤثر بوده است. ابن خلدون، از دانشمندان بزرگ اسلامی، اجتماع و تعاون، وجود دولت و قانون و نظم را از ارکان مهم تمدن دانسته است.[10] ویل دورانت، تمدن را چنین تعریف می کند: تمدن به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی است که در نتیجه ی وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود و جریان پیدا می کند. در تمدن، چهار رکن و عنصر اساسی وجود دارد که عبارت اند از: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی و سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. ظهور تمدن هنگامی امکان پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسلیم غریزه ای می کند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه ی وسایل بهبود زندگی سوق می دهد.[11] تمدن همواره با واژه ی فرهنگ در یک ردیف قرار می گیرد و برخی اندیشمندان آن ها را مترادف و تمدن را صورت پیچیده تر فرهنگ قلمداد کرده اند. در نگاه بعضی افراد، حوزه ای از پدیده های انسانی، فرهنگ و حوزه ی دیگر تمدن است و... .[12] پس تمدن مجموعه ای از دستاوردهای بشری است که در طول تاریخ به وجود آمده و از عناصر مختلف تشکیل شده و به وسیله ی ارکان متعددی پایدار و رونق پذیر است. برخی از ارکان مهم تمدن عبارت است از: علم، فرهنگ، نظم، امنیت، تعاون، آزادی و.... علم، مهم ترین اساس تمدن بوده که انسان به تلقی وتولید آن آغازیده است.[13] انسان طبعاً مدنی و تمدن آفرین بوده و ترقی و پیشرفت تمدن مرهون علم اوست؛ لذا در لغت لاتین واژه ی تمدن متضاد واژه ی جهل و نادانی و بدویت است. عوامل مادی و معنوی تمدن بر محور علم استوار است و علم نیز از انسان آغاز شده است. بر اساس تمام کتب آسمانی و قرآن کریم(علّم الآدَمَ الاسماءِ...)[14] (علّمَ الاِنسانَ ما لَمْ یَعلَمْ...)[15] آغاز علم در زمین که مهد تمدن هاست به وسیله ی وحی الهی به اولین انسان(اولین پیامبر الهی) بوده است. بر اساس نص قرآن و دیگر کتب آسمانی[16] آدم ابوالبشر هم پیامبر است و هم ریشه ی انسان ها، که علم را از طریق وحی تلقی نموده و به تدریج آن را بسط داده است. فرهنگ که جامع علوم و ادیان است، لایه های بنیادین تمدن را تشکیل می دهد، چنان که بسیاری از دانشمندان منصف غربی به این حقیقت اعتراف نموده اند که دین به جامعه و دولت توانایی و کفالت عمیق و استادانه می بخشد و مشکلات روحی را رفع می کند و نسل ها را به هم پیوند می دهد.[17] کازیمرسکی درباره ی قرآن، چنین می گوید: قرآن مجموعه ای است دل چسب؛ زیرا در آن اخلاق و مدنیت(ارکان تمدن و زندگی مدرن) و علوم و سیاست و وعد و وعید وجود دارد.[18] دستاورد انبیای الهی در جهت تمدن سازی برای بشریت از دیدگاه دانشمندان و فرهیختگان غرب، امری انکارناپذیر و قطعی است. ویل دورانت، توینبی سمز کلر، گوستاولوبون، کریشنان و بسیاری از دانشمندان بزرگ غرب، انبیای الهی را در تمدن سازی پیشگام ترین انسان ها[19] و مذهب را اولین عامل در به وجود آوردن نظم تمدن هستند، دانسته اند.[20] کریشنان دین را باطن و اساس تمدن می داند که چونان روح در کالبد سازمان اجتماعی است. چنان که روح مایه ی حیات و پایداری جسم است، دین نیز اساس و پایه ی تمدن است.[21] ویل دورانت منظم ترین سازمان ها و سودمندترین تشکیلات و تأسیسات را مدیون دین می داند.[22]

 

ارکان تمدن

1. علم و فرهنگ: روشن شد که علم، اساسی ترین رکن و لایه ی تمدن، از مهم ترین دستاورد انبیای الهی، و فرهنگ نیز در ابعاد مختلف آن، فرآیند بعثت انبیای الهی بوده است. علم در عرصه ی تمدن از ریشه ی وحی آغاز می شود. تمام انبیای الهی از آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، یوسف، داود، سلیمان، ادریس و محمد(ص) دستاوردی مهم و زیربنایی به نام علم وحی و علم الهی برای بشریت داشته و به تناسب درک و کشش انسان ها و مقتضای زمان خود، به ترویجِ انواع علوم در عصر خویش پرداخته اند و اصولاً یکی از ابزارهای کاربردی آن ها تعلیم بوده است؛ چنان که در سرگذشت ادریس نبی، او را معلم اول نامیده اند[23] و قرآن نیز پیامبران را معلم معرفی نموده است: (کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ).[24]

2. نظم: یعنی آراستگی و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، به طوری که پیوستگی و هماهنگی ایجاد شده مجموعه ای را به سوی هدف مشترک سوق می دهد؛ یا عنصری است که به وسیله ی آن حرکت به سوی کمال مقدور می گردد؛ روشن ترین چیزی که در کالبد هستی تمام موجودات، اعم از جمادات و حیوانات، به وضوح درک می شود، نظم است که نیازی به برهان ندارد. حال باید دستاورد انبیا را در مورد نظم بررسی کنیم. اولین حرکت انبیا برای ایجاد نظم، وضع قانون است که اساس نظم محسوب می گردد. چنان که قرآن برنامه ی حرکت انبیای الهی را داشتن قانون مدون و متقن معرفی می کند. وجود قانون در هر جامعه از ضروریات بقای آن جامعه است. کوچک ترین جوامع بشری از این عامل مهم انتظام دهنده برخوردارند. پیامبران الهی بر اساس نیاز فطری انسان مجهز به کامل ترین قوانین مربوط به زمان خود بوده اند.[25] تمام پیامبران از آغاز تا خاتم انبیا برای ایجاد نظم اجتماعی، تمام قوانین مربوط به وظایف فردی و اجتماعی را بیان نموده اند. این قوانین دقیق و ریز و ظریف، وظایف افراد انسانی را در قبال خود و خانواده و جامعه و هم نوعان و محیط زندگی و حاکمان بیان کرده است.[26] انبیا، برای تشریح این قوانین و تضمین بقای آن ها، همواره جانشینان و مجریانی داشته اند. در شریعت اسلام وجود حجت های الهی و ائمه ی معصومین(ع) و در دوره ی غیبت، جانشینان امام معصوم، فقهای عظام، مجریان قوانین الهی اند و ضمانت اجرایی قوانین الهی را بر عهده دارند.

3. امنیت: به معنای آرامش و احساس راحتی است که در سایه ی حکومت و دولت و قانون و نظم حاصل می شود و دارای شئون متعددی از قبیل امنیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... است. انبیای الهی برای ایجاد امنیت و رفاه و آسایش، که از ارکان تمدن است، قانون داشته اند و اصولاً گسترش کارکرد انبیا، که اجرای فرمان ها و قوانین الهی است، و دعوت آن ها، در گرو امنیت امکان پذیر است. جنگ و گریز و هرج و مرج، که به تخریب تمدن ها می انجامد، هرگز در برنامه ی انبیای الهی نبوده است. پیامبران الهی به اقتضای زمان خود به برقراری حکومت پرداخته اند و ریشه ی امنیت در گرو ایمان به پیامبران نهاده شده است؛ بنابراین، از نظر فرهنگ ادیان الهی و قرآن، هر کس به سوی پیامبران گرویده به امنیت و آسایش نایل شده است. آن ها برای برقراری امنیت، به دفاع از حریم حکومت و دولت خویش در برابر متجاوزین پرداخته اند؛[27] در حالی که، پادشاهان که تمام هنرشان در جنگ و فتوحات و خون ریزی و وحشت و قتل و غارت نمایان گشته، صفحات تاریخ را مملو از ناامنی کرده اند. قرآن نیز بدین حقیقت اشاره می کند: (إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً)[28]. بدون استثنا تمام پیامبران با منطق دعوت حرکت کرده اند. حضرت محمد (ص) دعوت را در چند مرحله انجام داد و تمام زمینه های تشکیل حکومت را مساعد نمود و بعد از استقرار حکومتش در مدینة النبی، امنیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و زمینه های همکاری و وحدت را متناسب با اجتماع خود برقرار و برای دفاع از امنیت حکومت خود را با ارتش دفاعی مجهز کرد؛ آیات قرآنی درباره ی حدود و دیات و قصاص[29] و رفتار و سیره ی پیامبر اکرم(ص) در مدینه(مانند عقد اخوت بین مسلمانان و انعقاد پیمان های صلح بین مسلمانان و یهود و...)[30] همه نشان از دستاورد امنیتی دین اسلام و پیامبر خاتم(ص) است که در هیچ حکومتی نظیر آن وجود نداشته و ندارد. آیات قرآن درباره ی امنیت اقتصادی و مالی و جانی، نظیر آیه ی قصاص و سرقت و آیات مربوط به حفظ عرض و آبرو و ناموس مؤمنین، قوانین محکمی هستند که ضمانت کننده ی امنیت اجتماعی اند.[31]

4. تعاون و همکاری(وحدت): پیامبران الهی جز مسیری که منتهی به وحدت و یک دستی جامعه و همکاری انسان ها باشد نپیموده اند. همکاری، هم فکری و تعاون در سرلوحه ی دعوت پیامبران بوده است. این عنصر در پیشرفت تمدن ها نقش عظیمی را ایفا کرده است، به طوری که اگر همکاری انسان ها را منتفی بدانیم، جوامع از هم گسیخته و به بدویت منتهی خواهند شد. مدنیت و تمدن در سایه ی اجتماع و جمعیتِ پایبند به قانون محقق می شود و تفرقه از عناصر بدویت است. قرآن به صراحت به وحدت و یک دلی و اطاعت از حاکمان الهی فرا می خواند و در سایه ی آن مردم را از پراکندگی نهی می کند[32] تا به پیشرفت و تعالی برسند: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...)؛[33] در گرداگرد قانون حق و ریسمان الهی ـ که پیامبران و جانشینان آن ها هستند ـ جمع شوید تا به رشد و تعالی و شکوفایی همه جانبه نایل گردید و هرگز از این رشته ی پیوند دهنده جدا نشوید و فرقه فرقه نباشید، بلکه یک دست و یک دل باشید و در نیکی ها همکاری کنید: (تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ...)[34] و نیکی ها را باید از پیامبران و جانشینان شان طلب کنید و به آن ها برسید و برای گناه و فساد ـ که جنگ ها و خون ریزی ها و قانون شکنی ها و ظلم از مصادیق آن هستند ـ اجتماع نکنید. قرآن، انسان ها را از گناه و تجاوزگری، که دو مقوله ی خشونت بار و جنگ زا هستند، نهی می کند که بزرگ ترین مخرب تمدن اند.

5. آزادی: قوانینی که انبیای الهی برای بشریت اعلام و اجرا کرده اند، زمینه ی مناسب و امنیت لازم را برای آزادی انسان ها فراهم می نماید. عدم تعرض بر اموال و اعراض و نفوس و برقراری انواع مجازات برای مجرمین، تضمین کننده ی آزادی لازم برای تمام انسان هاست که در گرو اجرای دقیق قوانین انبیای الهی است و در هیچ یک از اصول و قوانین انبیای الهی اسارت و بردگی و سلب آزادی افراد وجود ندارد و آنان اصولاً با اسارت و بردگی و استثمار فکری و مادی به مبارزه برخاسته اند. انبیای الهی با تعالیم انسان ساز خود مفهوم متعادل و مناسب از آزادی را برای بشریت به ارمغان آورده اند؛ موسی و ابراهیم و نوح و عیسی(ع) و محمد(ص) همه برای تحقق آزادی انسان از یوغ طغیان و سرکشی و بردگی و ذلت تلاش نموده اند. آزادی در ادیان الهی تضمین کننده ی بقای اصول و ارزش های انسانی و نظم اجتماعی است. دانشمندان غرب، بعد از مطالعه ی تعالیم اسلامی به این حقیقت اعتراف کرده اند که: بعد از سیاحت در شرق و آشنایی با دین اسلام و کتاب آسمانی مسلمانان به این نتیجه رسیدیم که باید برخی از عقاید خود را عوض کنیم؛ زیرا افکار و خیالات ما راجع به مدنیت و مساواتِ مطلقه، بسیار سست و بی بنیاد است... زمانی فرا می رسد که مقدرات غرب مربوط به شرق خواهد شد...[35]. دین اسلام و تعالیم انبیای الهی با برخورداری از اصول محکمی چون عدالت و برادری و مساوات، تضمین کننده ی آزادی مقبول و معقول اند؛ در حالی که آزادی ارائه شده در غرب که بر پایه ی الحاد بنیان نهاده شده، بوالهوسی و عیاشی و افسارگسیختگی و خوش گذرانی و محو کرامت زن و انسان و از بین بردن عزت نفس و آزادگی را به بشریت تحمیل نموده است؛ در حالی که قوانین موضوعه در اسلام مدنیت را به انسان تعلیم می دهد.[36] قرآن پیامبران الهی را نجات بخش و تأمین کننده ی آزادی انسان ها از قید و بند اسارت طاغوت ها و هواپرستی و بت پرستی و خرافه پرستی معرفی می کند و آزادی واقعی را در سایه ی توحید، ایمان به خداوند و اطاعت از پیامبران و تقوامحوری قابل دست رسی می داند[37] و پیروی از هوای نفس و کفر و گناه را نابودکننده ی آزادی واقعی انسان معرفی می نماید؛[38] چون انسانِ اسیر شهوات و خرافات و بت پرستی و زیر سلطه ی مستکبران، هرگز زمینه ی رشد و ترقی را نخواهد داشت تا فرصت تمدن سازی داشته باشد؛ از این رو حرکت انبیا بر دو محور: 1. مبارزه با طاغوت ها و مستکبران 2. مبارزه با بت پرستی و خرافات و بی بندوباری و اطاعت شیطان است.

پی نوشت ها:
[1]. فاطر: 23.
[2]. اعراف: 25.
[3]. ابراهیم: 32.
[4]. علامه مجلسی، بحارالانوار(بیروت: مؤسسة الوفاء، ط 2، 1403 ه)، ج 11، ص 217، ح 31.
[5]. همان، ص 211، ح 15.
[6]. اعراف: 22.
[7]. بحارالانوار، ج 11، ص 211، حدیث 17.
[8]. طبرسی، ابی علی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن(بیروت: دارالمعرفه للطباعة والنشر، ط 2، 1408 ه)، ج 3، ص 283 و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ(بیروت: دار صادر)، ج 1، ص42.
[9]. لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین و فرهنگ عمید.
[10]. ابن خلدون، مقدمه(بیروت: دار المکتبه الهلال، 1996 م)، ص 217 ـ 218.
[11]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ترجمه ی احمد آرام(انتشارات انقلاب اسلامی، چ چهارم، 1372)، ص 3.
[12]. فصلنامه پژوهش، سال اول، ش 4، بهار 76، ص 50.
[13]. منظور در این جا(وحی است) که به انبیای الهی از طرف خداوند رسیده است.
[14]. بقره: 31.
[15]. علق: 5.
[16]. آل عمران: 23؛ انجیل برنابا، ترجمه ی حیدر قلیخان(سردار کابلی)، (تهران: دفتر نشر الکتاب، 1362)، ص 82 و 272.
[17]. حجازی، نقش پیامبران در تمدن انسان(تهران: بعثت، چ دوم، 49)، ص 24.
[18]. ابوعبدالله زنجانی، تاریخ قرآن، ترجمه ی سحاب(تبریز: 1341)، ص 160.
[19]. آرتور توینبی، تمدنی در بوته آزمایش، ترجمه ی صابری(تهران: امیرکبیر، چ اول، 1353)، ص 22 و 207.
[20]. حجازی، همان، ص 25.
[21]. همان، ص 57.
[22]. همان، ص 58.
[23]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 11 و12، (تهران: انتشارات اسلامیه، چ سوم، 63)، ص 270 ـ 284؛ و تاریخ انبیاء، ترجمه ی عماد زاده(تهران: انتشارات اسلام، چ مکرر، 1374)، ص 185؛ «چون او به مردم درس می داد او را ادریس نامیدند. او انواع صنایع را به مردم می آموخت».
[24]. بقره: 151.
[25]. (وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ)؛ حدید: 25؛ مائده: 42 و حجرات: 9.
[26]. قوانین الهی و قانون اساسی، که کامل ترین اصول اداره ی جامعه در آن نهفته است.
[27]. آیات وجوب جهاد و آیه ی وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ...، انفال: 60، نشان دهنده ی ایجاد تمدن توسط انبیا و حفظ آن است. برقراری قوه ی دفاعی یکی از مهم ترین کارکردهای امنیتی حکومت هاست.
[28]. نحل: 34.
[29]. بقره: آیات 178 و 179 و 194؛ و مائده: 38 و 45؛ و اکثر آیات سوره های مدنی که بعد از استقرار حکومت پیامبر نازل شده اند، بیانگر روابط فردی و اجتماعی و مدنی مسلمانانند.
[30]. ابن هشام، سیره، ص 41 و 255؛ و آیتی، تاریخ اسلام، ص 233 ـ 480.
[31]. سلسله های مختلف پادشاهی در شرق و غرب را مشاهده می کنیم که به گواهی قرآن به علت فساد و خون ریزی، به انحطاط رسیده اند و در تخریب مظاهر و اسباب تمدن و تمدن سازی فجایعی را به بار آورده اند؛ مانند آتش زدن کتاب خانه و کشتن دانشمندان و پیامبران و امامان(فَأَمّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَةِ)(حاقه:5)،ائ(وَ أَمّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیح صَرْصَر عاتِیَة)(حاقه: 6) و انعام: 131؛ قصص: 59؛ مؤمنون: 48؛ محمد: 10؛ اعراف: 137؛ شعراء: 172؛ صافات: 136؛ اسراء: 116؛ و پادشاهان ایران ـ از باستان تا پهلوی ـ همه در تخریب تمدن ها نقش داشته اند. کتاب سوزی در ری و الموت توسط مغول و... از عواملی بوده اند که در عدم پویایی تمدن ها تأثیر به سزایی داشته اند. ویل دورانت، همان، ص 354ـ440؛ و ادوارد گیبون، انحطاط تمدن روم، ترجمه ی طاهری(تهران: چ سوم، علمی و فرهنگی، 73)، ص 556 ـ 609 و 30 و 676.
[32]. (أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا)؛ انفال: 43 و 46.
[33]. آل عمران: 103 و 112.
[34]. مائده: 2.
[35]. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه ی سیدمحمد تقی فخر(تهران: انتشارات علمی، چ چهارم، 1334)، ص 7.
[36]. واعظ مهاجر، تمدن اسلام(خوی: طبع هدایت، انتشارات سنائی، 1351 ق)، ص 84 ـ 85.
[37]. پیامبر اکرم(ص) در قرآن چنین معرفی می شود: (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ... وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ...)؛ (اعراف: 175) و در بیش از 70 آیه، انبیا نجات دهنده ی بشر از قید اسارت طاغوت ها و هوا پرستی معرفی شده اند؛ غافر: 41، مریم: 52، هود: 58، اعراف: 41، یوسف: 80، اعراف: 165 و 116 و هود: 65، شعراء: 53، بقره: 50، طه: 80، فصلت: 130، یونس: 6، ابراهیم.
[38]. (وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ): مجادله: 8(أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ): سبا: 33(إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ): غافر: 71. انبیا این زنجیرهای اسارت را که آزادی واقعی انسان را سلب می کند از دست و پا و گردن انسان ها به کنار می زنند و آزادی ابدی را نیز تأمین می کنند. خداوند به اسیران هوا و هوس در حیات ابدی چنین خطاب می کند: (خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ...إِنّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً): یس: 8.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد