برای اینکه پاسخ سوالات شما به خوبی مشخص شود باید به چند نکته توجه داشته باشیم،یکی اینکه چرا امام حسین(ع) با توجه به سابقه کوفیان در عهد شکنی و بی وفایی،به سوی کوفه حرکت کردند،و نکته مهم دیگه ای که کمتر مورد توجه قرار گرفته و می گیرد،این است که اساساً دعوت کوفیان در قیام امام حسین(ع) چه جایگاه و نقشی داشته و بعبارتی دیگر تأثیرگذاری دعوت کوفیان بر قیام امام حسین(ع) در چه حدّی بوده است.
اما اینکه چرا اساساً آن حضرت به کوفه رفتند،باید عرض کنم:
قضیه کربلا یک پدیده چند بعدی بود وعوامل مختلفی در آن اثر داشت از جمله دعوت کوفه .هدف امام موضوع واحدی بودکه به بیان خودشان عمل به سیره پیامبر (ص ) که شأن رسول خدا را در قرآن درسه جایگاه مهم بیان کرده .
1- تبیین و تفسیر کتاب قرآن
2- مقام قضاوت
3- رهبری مردم
اما سه نکته قابل توجه است
1- قیام و عدم سازش ایشان با حکومت وقت قبل از رسیدن نامه ها بود دعوت حاکم مدینه از امام (ع) برای بیعت با یزید در 27 رجب بود و رسیدن نامه از دهم ماه مبارک رمضان شروع شد.
2- جایگاه امام (ع) که مبلغ و حافظ شریعت است باید بطور عادی در میان مردم رفتار کند نه به طریق غیب وآینده بینی در این قضیه هم بطور عادی و صلاحدید عمومی عمل شد چون عراق مخصوصاً کوفه محل تجمع و تمرکز شیعیان بود اگر آنها خلا فت امام را عملا اطاعت می کردند شاید اهداف امام ( ع )قابل اجرا بود لذا امام مکلف به ظاهر او است تا حجت بر مردم تمام شود .
3- عده ای از مسلمانان نامه هایی در شرایط خاص به امامشان نوشته اند و امام هم به عنوان جلو دار اگر آنها رابی جواب می گذاشت الان خود ما وشما معترض بودیم که مسلمانانی قیام کردند امام را برای رهبری دعوت کردند و ایشان نپذیرفت و امام را ملامت می کردیم که در مقابل هزاران نامه رسیده امام (ع) اعتنایی نکرد و اگر امام به سمت کوفه حرکت میکرد وضع مسلمانان و جهان اسلام خوب میشد لذا حرکت امام به سوی کوفه بنا به ظواهر امر یک حرکت کاملاً عا قلانه و سیاسی بود لذا همین امر را امام علی (ع) در زمان در خواست به خلافت بعد از عثمان فرمود اگر حضور مردم نبود که حجت بر من تمام نمیشد افسار خلافت رارها می کردیم با اینکه ایشان آینده را از اول می دانست که همه مردم اطاعت محض نخواهند کرد .
خلاصه کلام اینکه امام به دلایل ذیل وظیفه قیام در مقابل دستگاه اموی داشت هرچند بی وفایی اهل کوفه با توجه به سوابق تاریخی و نیز علم امامت برایشان مشهود بود :
1- مسئولیت دینی واجتماعی امام (ع)
2- اقامه حجت بر امام که به دلیل نامه های فراوان محبت ظاهری بر امام تمام شد ه بود و امام نیز مسئول عمل به ظاهر بود و اگر دعوت مردم کوفه را پاسخ نمی گفت در برابر خدا و امت اسلامی مسئول و قابل مؤاخذ بود .
نکته دیگری که باید موردتوجه قرار گیرد این است که امام بلافاصله بعد از وصول نامه های کوفیان آهنگ کوفه نکرد بلکه ابتدا سفیرانی ( مسلم بن عقیل و ... ) را روانه کوفه کرد تا از صحت گفته های کوفیان مطمئن گردد و مسلم بن عقیل از مردم کوفه بیعت گرفت .
در بین عوامل تأثیرگذار بر قیام کربلا،دعوت کوفیان چه جایگاهی داشت؟
یکی از موضوعات بسیار مهمی که در مورد بررسی عوامل موثر بر قیام امام حسین(ع) کمتر مورد توجه قرار گرفته و می گیرد،این است که این قیام به چه مقدار متأثر از دعوت کوفیان بوده است،واقعاً اگر مردم کوفه از امام حسین(ع) دعوت نمی کردند،آن حضرت دست به قیام نمی زدند،یا اینکه اینگونه نبوده و عوامل مهمتری در این قیام نقش آفرین بوده و دعوت کوفیان در اصل مخالفت با خلافت یزید نقشی نداشته و در رتبه های بعدی تأثیرگذاری قرار داشته است.شهید مطهری بطور مفصل به بررسی عوامل قیام امام حسین(ع) پرداخته و این نتیجه را بدست می دهد که دعوت کوفیان در مرحله آخر تأثیرگذاری بوده و در اصل این حرکت نقشی نداشته است،در اینجه بطور خلاصه مطالبی از قول این شهید بزرگوار از کتاب حماسه حسینی خدمت شما عرض می کنم:
در ساختمان نهضت مقدس حسینی سه عنصر اساسی دخالت داشته است و مجموعا سه عامل به این حادثه بزرگ شکل داده است . یکی اینکه بلافاصله بعد از درگذشت معاویه ، یزید بن معاویه فرمان میدهد که از حسین بن علی علیه السلام الزاما بیعت گرفته شود . امام در مقابل این درخواست امتناع میکند . آنها فوق العاده اصرار دارند ، به هیچ قیمتی از این تقاضا صرف نظر نمیکنند ، و امام شدیدا امتناع دارد و به هیچ قیمتی حاضر نیست به این بیعت تن بدهد . از همینجا تضاد و مبارزه شدید شروع میشود .
عامل دومی که در این نهضت تاثیر داشته است و باید آن را عامل درجه دوم و بلکه سوم به حساب آورد اینست که پس از آنکه امام به واسطه درخواست بیعت در چنین شرایطی قرار میگیرد که از آن طرف اصرار و از طرف ایشان انکار است ، به مکه مهاجرت میکنند . پس از یکی دو ماه اقامت در مکه خبر چگونگی قضیه به مردم کوفه میرسد . آنوقت مردم کوفه به خود آمده ، امام را دعوت میکنند . برعکس آنچه ما غالبا میشنویم و مخصوصا در بعضی کتب درسی مینویسند ، دعوت مردم کوفه علت نهضت امام نیست ، نهضت امام علت دعوت مردم کوفه است . نه چنان بود که بعد از دعوت مردم کوفه امام قیام کرد ، بلکه بعد از اینکه امام حرکت کرد و مخالفت خود را نشان داد و مردم کوفه از قیام امام مطلع شدند ، چون زمینه نسبتا آمادهای در آنجا وجود داشت ، مردم کوفه گرد هم آمدند و امام را دعوت کردند .
عامل سوم ، عامل امر به معروف و نهی از منکر است . این عامل را خود امام مکرر و با صراحت کامل و بدون آنکه ذکری از مسئله بیعت و دعوت اهل کوفه به میان آورد ، به عنوان یک اصل مستقل و یک عامل اساسی ذکر نموده و به این مطلب استناد کرده است .
این سه عامل از نظر ارزش در یک درجه نیستند . هر کدام در حد معینی به نهضت امام ارزش میدهند . اما مسئله دعوت اهل کوفه . ارزشی که این عامل میدهد ، بسیار بسیار ساده و عادی است ( البته ساده و عادی در سطح عمل امام حسین علیه السلام نه در سطح کارهای ما ) برای اینکه به موجب این عامل یک استان و یک منطقهای که از نیرویی بهرهمند است آمادگی خود را اعلام میکند . طبق قاعده ، حداکثر صدی پنجاه احتمال پیروزی وجود داشت . احدی بیش از این احتمال پیروزی نمیداد . پس از آنکه اهل کوفه امام را دعوت کردند و فرض کنیم اتفاق آراء هم داشتند و در عهد خود باقی میماندند و خیانت نمیکردند ، کسی نمیتوانست احتمال بدهد که موفقیت امام صد در صد است . چون تمام مردم که مردم کوفه نبودند . اگر مردم شام را که قطعا به آل ابوسفیان وفادار بودند به تنهائی در نظر میگرفتند ، کافی بود که احتمال پیروزی را صدی پنجاه تنزل دهد ، به این جهت که همین مردم شام بودند که در دوران خلافت امیرالمومنین با مردم کوفه در صفین روبرو شدند و توانستند هجده ماه با مردم کوفه بجنگند ، کشته بدهند و مقاومت کنند . ولی به هر حال ، صدی چهل یا صدی سی احتمال موفقیت هست . مردمی اعلام آمادگی میکنند و امام به دعوت آنها پاسخ مثبت میدهد . این ، یک حد معینی از ارزش را داراست که همان حد عادی است . یعنی بسیاری از افراد عادی در چنین شرایطی پاسخ مثبت میدهند.
ولی عامل تقاضای بیعت و امتناع امام ، که از همان روزهای اول ظاهر شد ، ارزش بیشتری نسبت به مسئله دعوت ، به نهضت حسینی میدهد . به جهت اینکه روزهای اول است ، هنوز مردمی اعلام یاری و نصرت نکردهاند ،دعوت و اعلام وفاداری نکردهاند. پس این عامل ، ارزش بالاتر و بیشتری نسبت به عامل دعوت مردم کوفه ، به نهضت اباعبدالله علیه السلام میدهد .
امام عامل سوم که عامل امر به معروف و نهی از منکر است، و اباعبدالله علیهالسلام صریحا به این عامل استناد میکند . در این زمینه به احادیث پیغمبر و هدف خود استناد میکند و مکرر نام امر به معروف و نهی از منکر را میبرد ، بدون اینکه اسمی از بیعت و دعوت مردم کوفه ببرد .
این عامل ، ارزش بسیار بسیار بیشتری از دو عامل دیگر به نهضت حسینی میدهد . به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند ، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد . البته همه عوامل ، آموزنده هستند ولی این عامل آموزندگی بیشتری دارد زیرا نه زیرا نه متکی به دعوت است و نه متکی به تقاضای بیعت . یعنی اگر دعوتی از امام نمیشد حسین بن علی علیه السلام به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر ، نهضت میکرد . اگر هم تقاضای بیعت از او نمیکردند ، باز ساکت نمی نشست . موضوع خیلی فرق میکند و تفاوت پیدا میشود .
به موجب عامل اول ، چون مردم کوفه دعوت کردند و زمینه پیروزی صدی پنجاه یا کمتر آماده شده است ، امام حرکت میکند . یعنی اگر تنها این عامل در شکل دادن نهضت حسینی موثر بود ، چنانچه مردم کوفه دعوت نمیکردند ، حسین ( ع ) از جای خود تکان نمیخورد . به موجب عامل دوم از امام بیعت میخواهند و میفرماید با شما بیعت نمیکنم . یعنی اگر تنها این عامل میبود ، چنانچه حکومت وقت از حسین ( ع ) بیعت نمیخواست ، او با آنها کاری نداشت ، میگفت شما با من کار دارید ، من که با شما کاری ندارم ، شما از من بیعت نخواهید ، مطلب تمام است . پس به موجب این عامل ، اگر آنها تقاضای بیعت نمیکردند ، ابا عبدالله هم آسوده و راحت بود ، سر جای خود نشسته بود ، حادثه و غائلهای به وجود نمیآمد .
اما به موجب عامل سوم حسین یک مرد معترض و منتقد است ، مردی است انقلابی و قیام کننده ، یک مرد مثبت است . دیگر انگیزه دیگری لازم نیست . همه جا را فساد گرفته ، حلال خدا حرام ، و حرام خدا حلال شده است ، بیت المال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضای خدا مصرف میشود و پیغمبر اکرم فرمود : هر کس چنین اوضاع و احوالی را ببیند « فلم یغیر علیه بفعل و لا قول » و در صدد دگرگونی آن نباشد ، در مقام اعتراض بر نیاید ، « کان حقا علی الله ان یدخله مدخله » (تاریخ طبری،ج4ص304) شایسته است ( ثابت است در قانون الهی ) که خدا چنین کسی را به آنجا ببرد که ظالمان ، جابران ، ستمکاران و تغییر دهندگان دین خدا میروند ، و سرنوشت مشترک با آنها دارد . به گفته جدش استناد میکند که در چنین شرایطی کسی که میداند و میفهمد و اعتراض نمیکند ، با جامعه گنهکار خود سرنوشت مشترک دارد . تنها این حدیث نیست . احادیث دیگری از شخص پیغمبر اکرم ( ص ) در این زمینه هست .
بنابراین اینگونه نبوده که اگر دعوت مردم کوفه نبود،امام حسین(ع) قیام و مخالفت با حکومت نامشروع یزید نمی کردند،در اینکه امام فرمودند اجازه بدهید برگردم،نه اینکه از مخالفت با یزید دست بر می داشتند،بلکه منظور امام این بود که اگر مشکل شما آمدن به کوفه هست بگذارید برگردم و به کوفه نروم.
از طولانی شدن پاسخ پوزش می طلبم.برای مطالعه بیشتر کتاب حماسه حسینی،تألیف شهید مطهری(ره) را به شما سفارش می کنم.