تاریخ اسلام

تاریخ اسلام

تاریخ اسلام

تاریخ اسلام

سیاه پوشی در فرهنگ شیعه

بسم الله الرحمن الرحیم

سیاه پوشی در فرهنگ شیعه

طرح شبهه

1. نافرمانی شیعیان در سیاه پوشی از دستور ائمه (ع)
2. حرمت پوشیدن لباس سیاه
3. تعارض روایات با عمل ائمه (علیهم السلام)

نقد و بررسی

بخش اول : علل سیاه پوشی شیعیان در عزاداری

پاسخ اجمالی

1. سیاه پوشی همدردی با اهل بیت است
2. سیاه پوشی برگرفته از سیره ائمه اطهار است
3. در روایات نهی ، معلل است ؛ و هر جا علت نبود ، نهی در کار نیست!

پاسخ تفصیلی

پاسخ اول: اظهار محبت و اعلام همدردی با اهل بیت (ع)

پاسخ دوم: اقتداء به سیره اهل بیت (ع) در عزاداری‌ها

الف )‌ سیاه پوشی در عزای اصحاب و رسول خدا (ص)

1. سیاه پوشی زنان در شهادت حضرت حمزه
2. دستور پیامبر (ص)‌ به سیاه پوشی زنان در شهادت جعفر طیار
3. سیاه پوشی حضرت زهرا (س) در سوگ رسول خدا (ص)

ب:‌ سیاه پوشی در عزای اهل بیت (ع)

1. سیاه پوشی امام حسن (ع) در شهادت امیر مؤمنان علی(ع)
2. سیاه پوشی در شهادت امام حسن مجتبی(ع)
3. سیاه پوشی در شهادت امام حسین(ع)
4 . سیاه پوشی ام سلمه در مصیبت امام حسین (ع)

پاسخ سوم : تناسب پوشش سیاه با عزاداری

بخش دوم: فتاوای فقهای شیعه

فصل اول: فتاوای فقهاء شیعه بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

1. مرحوم صاحب حدائق(ه)
2. علامه سید محمد جعفر طباطبائى حائرى (ره)
3. علامه شیخ محمد حسین کاظمینى (ره) معروف به محقق کاظمى
4. میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل (ره)    
5. آیت الله العظمی سیستانی(مد ظله)
6. آیت الله العظمى‌میرزا جواد تبریزی (ره)
7. وصیت نامه آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)   

نتیجه:   

فصل دوم: فتاوای فقهاء در کراهت سیاه پوشی در نماز

دسته بندی روایات
دسته اول: روایات دال بر کراهت پوشش سیاه در نماز
دسته دوم : روایات دال بر کراهت پوشش سیاه مطلقا

نتیجه گیری فقها از روایت : کراهت لباس سیاه در نماز

1. شیخ طوسی
2. محقق حلی
3. شهید اول
4. سید علی طباطبائی
5. آقا رضا همدانی
6. صاحب جواهر
8. . میرزا جواد تبریزی 

نتیجه

بخش سوم: ادله استحباب سیاه‌پوشی ، نقد تعارض و بیان موارد استثنا

فصل اول: مستند فقهاء در فتوا بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

بررسی سند روایت

1.       الحسن بن ظریف
2.       ظریف بن ناصح
3.       حسین بن زید
4.       عمربن علی بن الحسن

فصل دوم : نقد تعارض در روایات

الف: روایات نفی سیاه پوشی
ب: ‌روایات اثبات سیاه پوشی   
تعارض دو دسته از روایات
پاسخ تعارض
پاسخ اول: عدم وجود شرایط تعارض در میان روایات
پاسخ دوم: تقیه در پوشش سیاه
لباس سیاه، نماد عباسیان

فصل سوم : موارد استثنا از لباس سیاه (غیر از عزاداری)

عمامه سیاه رسول خدا(ص)   
عمامه سیاه امیرمومنان علی (ع)
عمامه سیاه امام حسن مجتبى (ع)   
عمامه سیاه امام سجاد
استثنای کفش و عبای سیاه

نتیجه کلی

**************

سیاه پوشی در فرهنگ شیعه

طرح شبهه:

یکى از اشکالاتى که وهابیون بر شیعه وارد کرده‌اند،‌ پوشیدن لباس سیاه است. آنها مدعى‌اند که در منابع شیعه،‌ روایات متعدد در مذمت لباس سیاه وارد شده که آن را‌ لباس دوزخیان،‌ فرعونیان و عباسیان (دشمنان اهل بیت)‌ شمرده است.‌ از طرفی، طبق روایات، رسول خدا صلى الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام از لباس سفید استفاده مى‌کرده‌اند و پیروانشان را به استفاده از این رنگ دستور داده اند.

اما امروز در جامعه شیعى دیده مى‌شود که آنان برخلاف دستور پیامبر و ائمه، از رنگ سیاه به خصوص در ایام عزادارى امام حسین علیه السلام استفاده مى‌کنند واین کار در میان شیعیان به عنوان یک فرهنگ در آمده است.

شبهه‌ى فوق در سایت هاى مختلف وهابیت به صورت گسترده مطرح شده است گرچه شبهه اصلى آنها همان مدعاى فوق است ولى با تأمل در سخنان آنها، مى‌توان جزئیات دیگرى را نیز استخراج کرد و به این صورت دسته بندى نمود:

1. نافرمانی شیعیان در سیاه پوشی از دستور ائمه (ع)

شیعیان بر خلاف سیره رسول خدا صلى الله علیه وآله در پوشش رنگ سفید و توصیه و تأکید بر آن، در مراسم مذهبى از جمله در ایام محرم و عاشورا از لباس سیاه استفاده مى‌کنند.

 از طرف دیگر طبق روایاتى که در منابع شیعه در مذمت و منع پوشش سیاه آمده است؛‌ مى‌بایست شیعیان از نواهى ائمه برحذر و اوامر آنها را انجام دهند؛ در حالیکه آنها با این کار(‌پوشش سیاه) نواهى را مرتکب و از دستورات نا فرمانى مى‌کنند.

2. حرمت پوشیدن لباس سیاه

 در روایات شیعه، لباس مشکی، لباس اهل نار، فرعونیان و عباسیان قلمداد شده و صریحاً‌ دستور داده شده که آن را نپوشید. با در نظر گرفتن این نهی،‌ استفاده از این رنگ حرام و جایز نیست.

3. تعارض روایات با عمل ائمه (علیهم السلام):

از طرفى روایات متعدد در مذمت و منع لباس سیاه از طرف ائمه وارد شده است و از طرف دیگر، به گزارش برخى روایات، خود ائمه در بعضى موارد عملاً‌ لباس مشکى پوشیده‌اند. بنا براین، بین روایات و عمل ائمه تعارض وجود دارد.

اگر عمل ائمه را ملاک قرار بدهیم تکلیف روایات چه مى‌شود و اگر جانب روایات را بگیریم، چگونه مى‌توان عمل ائمه را توجیه کرد.

نقد و بررسی

شبهات فوق را مى‌توان در چند بخش مستقل مورد نقد قرار داد:

بخش اول : علل سیاه پوشی شیعیان در عزاداری

پاسخ اجمالی:

 1. سیاه پوشی همدردی با اهل بیت است

 سیاه پوشى شیعیان در عزاداری،‌ یک نوع اظهار محبت وارادت به ساحت مقدس امامان اهل بیت علیهم السلام و اظهار همدردى با صاحب عزاى اصلى و حجت الهى حضرت حجت ابن الحسن المهدى (ارواحنا فداه) است.

2. سیاه پوشی برگرفته از سیره ائمه اطهار است

سیاهپوشى شیعیان برگرفته از سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) است.

 از نگاه تاریخی، سیاه پوشى زنان در شهادت دو تن از سرداران سپاه اسلام (حضرت حمزه و جعفر طیار)، سیاه پوشى حضرت زهرا سلام الله علیها در سوگ پدر، امام حسن علیه السلام در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و بالاخره سیاه پوشى بانوان خاندان رسالت در شام و مدینه به اتفاق زنان مدینه در شهادت امام حسین علیه السلام شهره‌ى تاریخى دارد.

نکته مهم این است که همه این موارد تاریخی، در منظر پیامبر صلى الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام انجام شده و حتى بعضى از موارد، (‌مانند سیاه پوشى حضرت زهرا در عزاى رسول خدا و امام حسن در شهادت پدر و امام سجاد در مدینه) فعل خود معصوم است.

بنابراین، فرمایشاتى که از رسول گرامى اسلام یا امیرالمؤمنین و دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) در کراهت لباس سیاه وارد شده، با این سیره تخصیص خورده و شامل سیاهپوشى در عزاى شهداى اهل البیت (علیهم السلام) نمى‌شود.

بنابراین فرهنگ سیاه پوشى شیعیان برگرفته از سیره خود اهل بیت است؛ نه یک امر بدیع و مأخوذ از کار دیگران.

3. در روایات نهی ، معلل است ؛ و هر جا علت نبود ، نهی در کار نیست!

هدف روایات از مذمت لباس سیاه و منع آن توسط نبى مکرم اسلام صلى الله علیه وآله ، امام على و امام صادق (علیهما السلام) تشبه به جباران تاریخ همانند فراعنه مصر و حاکمان عباسى است؛ به ویژه عباسیان که در اوائل، براى تثبیت حکومتشان به نشانه طرفدارى از اهل بیت و سوگوار بودنشان در شهداى خاندان پیامبر سیاه پوشیدند؛ اما بعد از تثبیت قدرت براى ارعاب مردم و اظهار شکوه و هیبت، پوشیدن این رنگ را براى کار گزاران حکومت و مردم الزام مى‌کردند؛ تا آن جایى که پرچم حکومت نیز از رنگ سیاه انتخاب شد. آنان از این رنگ به عنوان نماد حکومت‌شان استفاده کردند.

 از طرف دیگر با تغییر سیاست (طرفدارى اهل بیت)،‌ با اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه وآله بیشتر از بنى امیه بدرفتارى کردند و امامان معصوم را در بند کشیده و در سیاه‌چالها به شهادت رساندند.

به این جهت امام صادق علیه السلام در ضمن روایات، پیروانش را از پوشیدن رنگ مشکى که در آن مقطع خاص، نماد جباران تاریخ بود برحذر داشتند و از آن به لباس «اهل نار، لباس فرعون و لباس اعداء الله» ‌تعبیر کردند و الا فى نفسه این رنگ هیچ گونه حرمتى نداشته است.

پاسخ تفصیلی

نخستین و مهم‌ترین شبهه از نظر وهابیت این است که على رغم روایات ائمه طاهرین علیهم السلام در مورد نهى و مذمت لباس سیاه و تشویق و تأکید آنان بر پوشیدن لباس سفید (چنانکه سیره خودشان هم همین بوده است)؛ شیعیان با پوشیدن لباس سیاه، به خصوص در ایام عزادارى صریحاً‌ از دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام نافرمانى کرده و آنچه را ائمه نهى کرده‌اند مرتکب مى‌شوند.

قبل از نقد این شبهه، تذکر این نکته لازم است که : روایات نهى و مذمت از پوشش سیاه که ممکن است در بخش نخست از آن ها یادآورى شود، یک بحث مستقل دارد که در سومین بخش،‌ مورد بررسى قرار مى‌گیرد.

از این مدعا مى‌توان چند پاسخ ارائه کرد:

پاسخ اول: اظهار محبت و اعلام همدردی با اهل بیت (ع)

نخستین پاسخ این است که روایات نهى و منع پوشش سیاه، مطلق نبوده و مشروط به شرائطى است. به این بیان که پوشش سیاه فى نفسه مکروه نیست و اگر رنگ سیاه مطلقا مکروه بود، نباید در بعضى پوشش‌ها استثنا مى‌شد ! به عنوان مثال نباید پیامبر عمامه سیاه بر سر مى‌کردند ! و یا امام صادق علیه السلام عمامه و کفش و عباء سیاه را استثناء‌ نمى‌کرد؛ با اینکه طبق روایاتى که در بخش سوم (بررسى روایات سیاه‌پوشی) خواهد آمد، به اقرار اهل سنت، پیامبر (ص) در فتح مکه عمامه سیاه بر سر داشتند ! و...

حال به بررسى دلیل کراهت پرداخته و مى‌گوییم کراهت از این جهت است که سیاه، پوشش اعداء الله است؛ زیرا آنها از میان سائر رنگها این رنگ را پوشش و شعار خودشان قرار دادند بنا براین ممنوعیت و مرجوحیت پوشش سیاه،‌ از جهت شبیه کردن خود به لباس دشمنان است.

به عبارت دیگر، حکم در این مورد و موارد مشابه آن دائر مدار قصد است؛ به این صورت که اگر قصد انسان از پوشش این رنگ، تشبه به آنان و اخذ شعارشان باشد این مرجوح است اما اگر قصد او از پوشش به عنوان عزا و حزن بر مصیبت سیدالشهداء ‌علیه السلام باشد راجح است؛ زیرا در رابطه به استحباب اظهار مصیبت و عزا، عموماتى از ائمه علیهم السلام وارد شده است.

مرحوم علامه مجلسى در بحار الانوار یک باب را تحت عنوان استحباب گریه بر امام حسین علیه السلام گشوده که در آن حدود 20 روایت را جمع آورى کرده است، که در این جا به چند روایت اکتفا مى‌کنیم:

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَافْرَحْ لِفَرَحِنَا وَعَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.

ریّان بن شبیب مى‌گوید در نخستین روز ماه محرّم به محضر امام هشتم (علیه السلام)رسیدم، به من فرمود: ... اى پسر شبیب اگر مى خواهى در درجات عالى بهشت با ما باشى، پس در حزن ما اندوهگین و در شادى ما مسرور باش، و بر تو باد ولایت و دوستى ما، که اگر مردى ]در این جهان[ به سنگى مهر ورزد، خداى متعال او را در روز قیامت با همان سنگ محشور مى کند.

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج14، ص503 ، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983م.

 این اظهار سوگ و سرور در غم و شادى آن بزرگواران، از مصادیق بارز «احیاى امر» و زنده داشتن نام و یاد و مرام آنان است.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَبَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَمَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَأَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَمَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.

امام هشتم (علیه السلام) فرمود: هر کس مصائب ما خاندان را یادآور شود و به خاطر آنچه که بر ما وارد شده بر ما بگرید، روز قیامت در مقاماتى که خواهیم داشت همراه ما خواهد بود; و هر کس با یادآورى مصائب ما بگرید و دیگران را بگریاند، دیدگان وى در روزى که چشمها مى گریند نخواهد گریست; و هر کس در مجلسى بنشیند که در آن امر ما احیا مى شود ، قلبش در روزى که دلها در آن روز مى میرند، نخواهد مرد.

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص279، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983م

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ تَجْلِسُونَ وَتَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحیُوا أَمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَکَرَنَا وَذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَلَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر.

 بکر بن محمد ازدى مى‏گوید که: امام صادق علیه السّلام از من پرسید: آیا به دور هم مى‏نشینید و از ما یاد مى‏کنید؟ عرض کردم: آرى، فدایت گردم!

حضرت فرمود: براستى من این گونه مجلس ها را دوست دارم، بر شماست که یاد و خاطره ما را زنده نگاه دارید، زیرا کسى که از ما یاد کند، و یا اگر از ما در نزد او نامى برده مى‏شود به اندازه بال مگسى (براى ما) اشک بریزد، خداوند همه گناهان او را اگر چه از کف روى دریا هم افزون تر باشد، مى‏آمرزد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ)‏ ‏ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص187 ناشر: دار الرضى‏،‌ قم،‌ چاپ اول 14069هـ

همان‌گونه که در روایات ملاحظه مى‌شود برگزارى مجالس عزادارى و گریه و اشک ریختن در ماتم سرور شهیدان مورد رضایت و تأیید و دستور امام و یک امر پسندیده و راجح است؛ زیرا آثارى همانند حشر با اهل بیت، هم درجه بودن با آنان و بخشش گناهان مواردى است که تنها در این روایات به آنها اشاره شده است.

          بدون تردید منشأ برپائى مجالس عزادارى همان پیوند ذاتى و الهى ولایت ائمه است که خداوند میان اهل بیت و شعیان برقرار ساخته است که در روایت ذیل خاطر نشان شده است:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَاخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَیَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَیَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَأَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَاِلَیْنا .

خداوند متعال به زمین توجه کرد ما را برگزید و براى ما پیروانانى را برگزید که ما را یارى مى‌کنند و در شادى ما شادمان و در حزن ما اندوهناک‌اند و اموال و جانشان را در راه ما بذل مى‌کنند آن ها از مایند و نزدما [بر مى‌گردند.]

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج10 ص114 ، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983م

و هدف از برپائى این‌گونه مجالس،‌ احیاء‌ امر اهل بیت است؛ زیرا شعیان با شرکت در این مجالس اعلام مى‌دارد که آنان در غم و مصیبتى که بر اهل بیت وارد شده شریک است و به نشانه اعلام همدردى علاوه بر این که قلب شان محزون و گرفته است در ظاهر نیز لباس سیاه برتن مى‌کند و زبان حال و سخن دل هر شیعه در ماتم سید الشهدا (ع) این است :

یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً

اى کاش با آنها بودم و به رستگارى بزرگ مى‌رسیدم.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14 ص418 تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الثانیة، 1414هـ

پاسخ دوم: اقتداء به سیره اهل بیت (ع) در عزاداری‌ها

شیعیان در سیاهپوشى نه تنها از دستورات رسول خدا صلى الله علیه وآله و امامان اهل بیت علیهم السلام سر پیچى نکرده‌اند؛ بلکه در این کار به سیره و روش آنان اقتداء‌ کرده‌اند.

براى اثبات این مطلب تاریخ اسلام را بررسى کرده و از لابلاى منابع خود اهل سنت فرازهایى را باز خوانى مى‌نماییم.

 موضوع (سیاه‌پوشى اهل بیت) را مى‌توان در دو مقطع حساس تاریخى بررسى کرد:

الف )‌ سیاه پوشی در عزای اصحاب و رسول خدا (ص)

قبل از شهادت سیدالشهداء علیه السلام در صفحه تاریخ حوادث ناگوار و جان‌فرسایى براى پیامبر و اهل بیت علیهم السلام رخ داد. بنا به روایت مورخان در همه این رخدادها خاندان پیامبر، در سوگ شهداء و بزرگانشان سیاه‌پوش شدند.

توجه به نمونه هاى ذیل وجود این سیره را اثبات مى‌کند:

1. سیاه پوشی زنان در شهادت حضرت حمزه

در میان جنگ‌هاى صدر اسلام غمبار ترین جنگ،‌ نبرد «احد» است که در آن حدود 70 نفر از سپاه اسلام به شهادت رسید و از جمله کشته شدگان این واقعه، حضرت حمزه عموى بزرگوار پیامبر اسلام است.

بعد از این که پیامبر که خود در این جنگ مجروح شده بود با کوله بارى از اندوه به مدینه برگشت، در فضاى آکنده از غم، زنان در مصیبت شهدایشان اشک مى‌ریختند و نوحه سرایى مى‌کردند. زنان مدینه به دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله در شهادت حمزه، این سردار فداکار اسلام نیز گریه کرده و جامه سیاه پوشیدند.

ازهرى از لغت شناسان معروف سیاه‌پوشى دختر ام سلمه را گزارش کرده ‌‌است:

 وفی الحدیث: (أنَّ بنت أبی سَلَمة تَسَلَّبتْ على حمزة ثلاثةَ أیام، فدعاها رسولُ الله صلى الله علیه وسلم وأمَرَها أن تَنصَّى وتَکتَحِل.

] زینب[ دختر ابى سلمه [ربیبه پیامبر] بر حمزه ـ که رضوان خدا بر آنها باد ـ سه روز گریست و لباس سیاه که ویژه عزادارى است، پوشید. سپس رسول خدا (صلى الله علیه وآله) وى را فرا خواند و به وى فرمان داد که بر موى خویش شانه زند و سرمه در چشم کشد

الأزهری، أبو منصور محمد بن أحمد، الوفاة: 370هـ، تهذیب اللغة ، ج 12، ص171،تحقیق: محمد عوض مرعب، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة : الأولى- 2001م ،

معنی «سلاب» در کتب اهل سنت

در روایت فوق،‌ واژه «‌تسلبت»‌ به معناى لباس سیاه مخصوص عزادارى است که زنان آن را مى‌پوشیده‌اند.

ابن سلام هروی، صاحب غریب الحدیث نیز مى‌نویسد:

سلاب، یرید الثیاب السود التی تلبسها النساء فی المأتم.

مراد از سلاب، لباس سیاهى است که زنان در عزادارى آن را مى‌پوشند.

الهروی ، أبی عبید القاسم بن سلام ، متوفای(224)، غریب الحدیث، ج 1، ص190،‌ تحقیق : محمد عبد المعید خان، ناشر: دار الکتاب العربی - بیروت ، چاپخانه : مجلس دائرة المعارف العثمانیة- حیدر آباد الدکن الهند، طبع الأولى1384

ابن سیده مرسی، مى‌گوید:

والسِّلابُ والسُّلُبُ ثیابٌ سُودٌ یلْبَسُها النِّساءُ للإِحدادِ

سلاب و سلب لباس سیاه است که زنان در عزادارى مى‌پوشند.

المرسی، ابوالحسن علی بن إسماعیل بن سیده (متوفای458هـ)، المحکم والمحیط الأعظم، ج 8 ، ص505، تحقیق: عبد الحمید هنداوی، ناشر: دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة: الأولى، 2000م.

زمخشرى ـ ادیب و مفسّر مشهور قرن 5 و 6 هجرى ـ روایت فوق را با اندکى تفاوت نقل کرده است:

بکت بنت امّ سلمة على حمزة (رضى اللّه عنهما) ثلاثة ایام وتسلّبت، فدعاها رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) فأمرها أن تَنَصّى وتکتحل.

و بعد از نقل این روایت مى نویسد:

تسلّبت: لبست السِلاب و هو سوادُ المُحِدّ. وقیل: خرقة سوداء کانت تُغَطّى رأسَها بها.

سلاب، جامه سیاهى است که زن عزادار بر تن مى کند و بنا به قولى، پارچه سیاهى که سر خویش را با آن مى پوشاند.

 الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الفائق فى غریب الحدیث، تحقیق: على محمد بجاوى و محمد ابوالفضل ابراهیم ،‌ ناشر:‌ دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، طبع الثالثه 1399 ـ 1979).

ابن منظور در لسان العرب «سلاب» را «لباس سیاه» معنا کرده و سپس به روایت پوشیدن لباس سیاه توسط اسماء بنت عمیس در مصیبت جعفر بن أبى‌طالب )که در نمونه بعدى به آن اشاره خواهد شد؛( و ام سلمه در شهادت حضرت حمزه سید الشهداء استناد مى‌کند :

السلاب السلب ثیاب سود تلبسها النساء فی المأتم واحدتها سلبة سلبت المرأة وهی مسلب إذا کانت محدا تلبس الثیاب السود للحداد تسلبت لبست السلاب وهی ثیاب المأتم السود.

وفی الحدیث عن أسماء بنت عمیس أنها قالت لما أصیب جعفر أمرنی رسول الله فقال تسلبی ثلاثا ثم اصنعی بعد ما شئت.

وفی حدیث أم سلمة أنها بکت على حمزة ثلاثة أیام وتسلبت.

 وقال اللحیانی المسلب السلیب السلوب التی یموت زوجها أو حمیمها فتسلب علیه تسلبت المرأة.

سلاب و سلب، لباس سیاهى است که زنان در عزادارى مى‌پوشند. مفرد مؤنث این واژه،‌ سلبة است. سلبت المرأة‌ به زنى گفته مى‌شود که براى عزادارى لباس سیاه بپوشد. تسلبت لبست السلاب همان لباس سیاه ماتم است.

در روایتی، اسماء‌بنت عمیس مى‌گوید: هنگامى‌که جعفر طیار به شهادت رسید؛ ‌پیامبر به من فرمود: ‌سه روز جامه سیاه برتن کن بعد از آن هرچه خواستى انجام بده.

و در روایت ام سلمه آمده که آن بانو بر حضرت حمزه سه روز گریه کرد و سیاه پوشید.

لحیانى مى‌گوید: مسلب، سلیب و سلوب زنى است که شوهر یا حامى او مرده باشد پس در عزاى او سیاه بپوشد.

الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711هـ)، لسان العرب،ج 1، ص472 ـ 473، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى.

2. دستور پیامبر (ص)‌ به سیاه پوشی زنان در شهادت جعفر طیار

جعفر طیار یکى دیگر از یاران مخلص پیامبر و بازوى پرتوان سپاه اسلام بود که در جنگ موته به شهادت رسید و این ضایعه بزرگ، رسول خدا را در سوگ نشاند. از این رو، با حضور در خانه جعفر، ضمن دلدارى از خانواده و فرزندان او به اسماء‌ بنت عمیس دستور داد تا در عزاى شهادت آن عزیز‌ جامه سیاه بپوشد.

این قطعه تاریخى نیز در منابع مهم اهل سنت با دو مضمون نقل شده است.

مضمون اول : «البسی ثوب الحداد»

 احمد حنبل در مسند خود مى‌نویسد :

عن أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ قالت لَمَّا اصیب جَعْفَرٌ أَتَانَا النبی صلى الله علیه وسلم فقال أمى ‌البسی ثَوْبَ الْحِدَادِ ثَلاَثاً ثُمَّ اصنعی ما شِئْتِ.

اسماء‌ بنت عمیس مى‌گوید:‌ هنگا مى‌که جعفر به شهاد رسید، رسول خدا صلى الله علیه وآله به من فرمود:‌ مادر من! سه روز جامه عزا در بر کند پس از آن هرچه خواستى انجام بده.

 أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، (متوفای241) ‌مسند، ج 6، ص438 ح 27508 ، ناشر: مؤسسة قرطبة مصر.

معنی حداد :

از نظر لغت واژه (حداد)‌ به معناى ترک زینت و آرایش و بوى خوش و در بر نمودن لباس سیاه است. حدت المرأة على زوجها؛ یعنى زن پس از مرگ شوهر زینت و آرایش را ترک کند و در اندوه او لباس حزن که همان لباس سیاه است برتن کند.

 ابن منظور در این باره مى‌گوید:

والحِدادُ: ثیاب المآتم السُّود. والحادُّ والمُحِدُّ من النساء: التی تترک الزینة و الطیب؛ وقال ابن درید: هی المرأَة التی تترک الزینة والطیب بعد زوجها للعدة. حَدَّتْ تَحِدُّ وتَحُدُّ حدّاً وحِداداً، وهو تَسَلُّبُها على زوجها.

حداد لباس سیاه ماتم است . حاد و محد زنانى است که آرایش و استعمال بوى خوش را ترک مى‌کند. ابن درید گفته است: حاد و محد زنى است که آرایش و بوى خوش را بعد از فوت شوهر به خاطر عده ترک مى‌کند. حدت،‌تحد و حداد لباس سیاه در بر کردن زن در فراق شوهر است.

ابن منظور الأفریقی المصری، محمد بن مکرم الوفاة: 711 ، لسان العرب ج 3 ، ص143، دار النشر: دار صادر- بیروت، الطبعة: الأولى.

عکبرى بغدادى ادیب و لغت شناس مشهور عرب، در دیوان خود مى‌نویسد:

والحداد ثیاب سود تلبس عند الحزن ومنه قوله علیه الصلاة والسلام لا یحل لامرأة تؤمن بالله والیوم الآخر أن تحد على أحد فوق ثلاث لیال إلا المرأة تحد على زوجها.

حداد لباس سیاهى است که در هنگام حزن و اندوه پوشیده مى‌شود. و از این قبیل است گفته رسول خدا صلى الله علیه وآله که فرمود:‌ براى هیچ زنى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد جایز نیست در مرگ کسى فراتر از سه روز لباس سیاه بپوشد؛ مگر زنى که شوهرش مرده باشد.

العکبری البغدادی، أبو البقاء محب الدین عبد الله بن الحسین بن عبد الله (متوفای616هـ)، دیوان المتنبی ، ج 1، ص353، تحقیق : مصطفى السقا/إبراهیم الأبیاری/ عبد الحفیظ شلبی، ناشر: دار المعرفة- بیروت .

و در جاى دیگر مى‌گوید:

ربات الحداد لابسات الحداد وهی ثیاب سود یلبسها النساء ربات الحزن وهن اللواتی ماتت أزواجهن للحدیث الصحیح حدیث زینب ربیبة رسول الله بنت أم سلمة عن أمها وأم حبیبة عنه لا یحل لامرأة أن تحد على میت فوق ثلاث لیال إلا على زوج أربعة أشهر وعشرا .

ربات الحداد، زنانى است که حداد مى‌پوشند و حداد لباس سیاهى است که زنان آن را مى‌پوشند. ربات الحزن،‌آن زنانى است که شوهرهاى شان مرده است به خاطر حدیث صحیح روایت زینب ربیبه رسول خدا صلى الله علیه وآله دختر ام سلمه از مادرش و ام حبیبه از رسول خدا که فرمود: براى هیچ زنى جایز نیست که براى میتى فراتر از سه شب حداد نماید؛ مگر حداد زن براى شوهر به مدت چهار ماه و ده روز.

العکبری البغدادی، أبو البقاء محب الدین عبد الله بن الحسین بن عبد الله (متوفای616هـ)، دیوان المتنبی ، ج 4، ص296، تحقیق : مصطفى السقا/إبراهیم الأبیاری/عبد الحفیظ شلبی ، ناشر: دار المعرفة- بیروت .

و ابن اثیر مى‌گوید:

الحداد: ترک الزینة. ومنه‏ الحدیث الحداد للمرأة المتوفى عنها زوجها. ومنه حدت المرأة على زوجها تحد حدادا بالکسر، فهی حاد بغیر هاء: إذا حزنت علیه ولبست ثیاب الحزن وترکت الزینة.

حداد ترک زینت است .حدت المرأة على زوجها تحد حدادا بالکسر یعنی؛‌ زنى که بر مرگ شوهر محزون شود و لباس حزن بپوشد و زینت را ترک نماید.

الجزری،‌ أبو السعادات المبارک بن محمد (متوفای: 606 ) النهایة فی غریب الحدیث والأثر،‌ ج1، ص352 ، تحقیق: طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحی،‌ ناشر: المکتبة العلمیة- بیروت- 1399هـ - 1979م .

و فیومى‌در مصباح المنیر، نظیر عبارت نهایه را آورده است:

َحدَّتِ: المرْأَةُ عَلَى زَوْجِهَا (تَحِدُّ) و(تَحُدُّ) (حِدَاداً) بِالْکَسْرِ فَهِىَ (حَادٌّ) بغَیْرِ هَاءٍ و(أحَدَّتْ إحْداداً) فَهِىَ (مُحِدٌّ) و(مُحِدَّةٌ) إذا تَرَکَتِ الزِّینَةَ لِمَوْتِهِ.

 الفیومی،‌ أحمد بن محمد بن علی المقری (الوفاة: 770هـ )،‌ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص125(‌ماده حد)،‌ دار النشر: المکتبة العلمیة – بیروت.

مضمون دوم : «تسلبی ثلاثا ثم أصنعی ما شئت»

ابن جعد از علماى بنام اهل سنت در مسند خویش که جزو اولین کتب روایى اهل سنت است مى‌نویسد:

حدثنا محمد بن بکار بن الریان نا محمد بن طلحة عن الحکم بن عتیبة عن عبد الله بن شداد بن الهاد عن أسماء بنت عمیس أنها قالت لما أصیب جعفر أمرنی رسول الله صلى الله علیه وسلم قال تسلبی ثلاثا ثم أصنعی ما شئت

اسماء‌ بنت عمیس مى‌گوید: هنگامى‌که جعفر طیار به شهادت رسید؛ ‌پیامبر به من فرمود: ‌سه روز جامه سیاه برتن کن بعد از آن هرچه خواستى انجام بده.

الجوهری البغدادی ،علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن الوفاة: 230، مسند ابن الجعد ج 1،، ص398 ش 2714 ، تحقیق : عامر أحمد حیدر،‌ ناشر: مؤسسة نادر- بیروت – الطبعة : الأولى، 1410- 1990 ،

این روایت با همین مضمون در بسیارى از کتب اهل سنت ، نقل شده است :

الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفای671هـ)، الجامع لأحکام القرآن،‌ ج 3، ص181 ناشر: دار الشعب،‌ القاهرة.

 ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، بیروت.‌ج7، ص97،‌ ناشر: مکتبة المعارف،

الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای 1255هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج7، ص97 ناشر: دار الجیل، بیروت 1973

همانطورى که گذشت، «سلاب» به معنى پوشیدن لباس عزادارى است. همچنین در ذیل این روایت، صریحاً علماى اهل سنت، تسلبى را به پوشیدن لباس سیاه تفسیر کرده‌اند.

ابن منظور بعد از ذکر این روایت مى‌گوید:

تسلبی أی البسی ثیاب الحداد السود وهی السلاب تسلبت المرأة إذا لبسته وهو ثوب أسود تغطی به المحد رأسها.

تسلبى یعنی؛ لباس سیاه ماتم بپوش، و آن همان سلابی(لباسى سیاهی) است که زن مى‌پوشد و آن همان لباس سیاهى است که زن عزادار، سرش را با آن مى پوشاند.

الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711هـ)، لسان العرب،ج 1، ص472 ـ 473، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى.

در هردو روایت، واژه هاى «‌تسلبی» و «الحداد» به معناى جامه سیاه مخصوص عزادارى است که اسماء به دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله آن را پوشید و آرایش و زینت را در غم مصیبت جعفر، ترک کرد.

<!--[if !supportLists]-->3.    <!--[endif]-->سیاه پوشی حضرت زهرا (س) در سوگ رسول خدا (ص)

غمبارترین روزها در صدر اسلام، روز رحلت رسول خدا صلى الله علیه وآله بود. در ارتحال جانسوز او، زنان و دختر گرامى‌اش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها لباس سیاه برتن کردند.

حضرت زهرا نه تنها در ایام رحلت پیامبر، بلکه تا آخرین روزهاى عمر خود عزادار پدر بود و شب و روز در ماتم او اشک مى‌ریخت و ابراز اندوه مى‌کرد. روایت ذیل عمق دلسوختگى او را چنین ترسیم مى‌کند:

فضه مى‌گوید: حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) روز هشتم رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله) در جمع زنان بنى هاشم، بر سر قبر آن حضرت با آن حالت اندوهناک در خطابى به پدر فریاد برآورد:

ثُمَّ نَادَتْ یَا أَبَتَاهْ انْقَطَعَتْ بِکَ الدُّنْیَا بِأَنْوَارِهَا وَزَوَتْ زَهْرَتُهَا وَکَانَتْ بِبَهْجَتِکَ زَاهِرَةً فَقَدِ اسْوَدَّ نَهَارُهَا فَصَارَ یَحْکِی حَنَادِسَهَا رَطْبَهَا وَیَابِسَهَا... وَالثَّکْلُ شَامِلُنَا وَالْبُکَاءُ قَاتِلُنَا وَالْأَسَى لَازِمُنَا .

ثُمَّ زَفَرَتْ زَفْرَةً وَأَنَّتْ أَنَّةً کَادَتْ رُوحُهَا أَنْ تَخْرُج‏ ... .

پدر جان! با رفتن تو دنیا روشنى‌هاى خویش را از ما برگرفت و نعمت و خوشیش را از ما دریغ کرد. جهان، به حسن و جمال تو، روشن و درخشان بود (ولى اکنون با رفتن تو) روز روشن آن سیاه گشته و تر و خشکش حکایت از شبهاى بس تاریک دارد ... و حزن و اندوه، همواره، ملازم ماست..

سپس آن بانو فریادى زد و ناله‏اى کرد که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت نماید.

 المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، 43/174 ـ 180تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م

حضرت زهرا سلام الله علیها ‌‌‌‌‌‌‌‌طبق روایت معتبر، مشتى از خاک قبر مطهر پدر را بر دیدگان خود گذاشته و فرمود:

 ما ذا على من شمّ تربة احمد ان لا یشمّ مدى الزّمان غوالیا

 صبّت علىّ مصائب لو انّها                 صبّت على الأیّام صرن لیالیا.

سزاوار است کسى که تربت احمد را بویید در طول روزگار عطرى نبوید. ناگوارى ها و مصیبت‏هاى که بر من فرود آمده اگر بر روزهاى روشن وارد شده بود شب تار مى‏گردید.

ابن شهر آشوب، ( متوفای 588هـ) ، مناقب آل أبی طالب ج1 ص208 تحقیق : لجنة من أساتذة النجف الأشرف، ناشر: المکتبة الحیدریة- النجف الأشرف 1376- 1956 م.

 تأثیر داغ جانسوز رحلت رسول خدا صلى الله علیه وآله در حدى بود که ریحانه اى او در غمش دائماً‌ گریان، دلسوخته و بیمار بود و قامتش خم شد.

وَرُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَتَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَیَحْمِلُکُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَةً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَلَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَلَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَمَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً.

آن حضرت، پس از مرگ پدرش (پیامبر) پیوسته سرش بسته شده، بیمار تن، شکسته قامت، گریان چشم، و سوخته دل بود. به گونه اى که ساعت به ساعت بى هوش مى‌گشت و به دو فرزندش، حضرت حسنین علیهما السّلام مى‌فرمود:

آن پدرى (یعنى جد) که شما را گرامى مى‌داشت و مرتب شما را در آغوش مى‌گرفت کجا است؟ کجا است آن جد تان که مهربان تر از همه بر شما بود ، همان کسى که نمى‌گذاشت روى زمین راه بروید، افسوس که هرگز نخواهم دید جد شما درِ خانه مرا باز نماید و شما را بدوش خود بگیرد، در صورتى که دائما این عمل را انجام مى‌داد. سپس حضرت زهراى اطهر مریض شد و مدت چهل شب مریضى او ادامه پیدا کرد.

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏43، ص182 تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م

در این روایت تعبیر(مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ)‌ به کار رفته است. معصبه از ریشه «عصب» است و عصابه درلغت دو معنى دارد:

یکى به معناى جماعتى از مردم. دوم به معناى عمامه و آن چیزى که با آن سر را مى‌بندند. مانند پارچه یا دستمال و... در این جا همان معناى دوم مراد است.

راغب اصفهانى مى‌گوید:

والعِصَابَةُ: ما یُعْصَبُ به الرأسُ والعمامةُ، ‏

 الراغب الإصفهانی، أبو القاسم الحسین بن محمد (متوفای502هـ) ، المفردات فی غریب القرآن، ص569 تحقیق : محمد سید کیلانی ، ناشر: دار المعرفة - لبنان .

فیومى‌در المصباح المنیر مى‌گوید:

و(العِصَابَةُ) العِمَامَةُ أَیْضاً و الْجَمَاعَةُ مِنَ النَّاسِ وَالْخَیْلِ والطَّیْرِ و(العِصَابَةُ) مَعْرُوفَةٌ وَالْجَمْعُ (عَصَائِبُ) و(تَعَصّبَ) و(عَصَّبَ) رَأْسَهُ بالْعِصَابَةِ أَىْ شَدَّها.

عصابه به معناى عمامه و گروهى از مردم و اسب و پرندگان است. عصابه معروف است و جمع آن عصائب است و تعصب و عصب یعنی؛ سرش را با عمامه محکم بست.

الفیومی،‌ أحمد بن محمد بن علی المقری (الوفاة: 770هـ )،‌ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص413 (‌ماده حد)،‌ دار النشر: المکتبة العلمیة – بیروت.

قطعاً این پوشاندن سر، چیزى از غیر از پوشاندن عادى و حجاب مرسوم بوده است، که بر همه زنان واجب است! زیرا این خصوصیت ، براى بعد از رحلت پیامبر (ص)‌ آمده است ، و اگر قبل از رحلت نیز فاطمه زهرا (س) اینگونه بود ، ذکر آن در روایت معنى نداشت .

 حال مقصود از آن چیست؟ براى روشن شدن مقصود، کلامى را که سابقاً از ابن منظور در ترجمه ماده «سلب» آمده بود، دوباره نقل مى‌کنیم:

در میان زنان عرب در آن زمان رسم این بود که در مصیبت از دست دادن عزیزش پارچه‌ى سیاه به نشانه عزا برسر مى‌کردند:

تسلبی أی البسی ثیاب الحداد السود وهی السلاب تسلبت المرأة إذا لبسته وهو ثوب أسود تغطی به المحد رأسها.

تسلبى یعنی؛ لباس سیاه ماتم بپوش، و آن همان سلابی(لباسى سیاهی) است که زن مى‌پوشد و آن همان لباس سیاهى است که زن عزادار، سرش را با آن مى پوشاند.

الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711هـ)، لسان العرب،ج 1، ص472 ـ 473، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى.

طبق این روایت حضرت زهرا سلام الله علیها نیز به رسم آن زمان، پیوسته این پارچه سیاه را برسر داشت. بنا براین حضرت زهرا سلام الله علیها با این گونه‌ى مخصوص در سوگ پدر سیاه پوش شد.

روایت ذیل هم شبیه این مطلب را ثابت مى‌کند:

هنگامى‌که عمر با یارانش به در خانه امیرمومنان (علیه السلام) آمد تا در صورت ادامه امتناع امیرالمؤمنین از بیعت با خلیفه اول، حضرت را به زور به مسجد ببرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) پشت در نشسته بود و عصابه بر سر بسته بود و بدن شریفش در عزاى رسول الله بیمار و نحیف شده بود.

ثُمَّ أَقْبَلَ [عمر] حَتَّى انْتَهَى إِلَى بَابِ عَلِیٍّ وَفَاطِمَةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا وَفَاطِمَةُ قَاعِدَةٌ خَلْفَ الْبَابِ قَدْ عَصَبَتْ رَأْسَهَا وَنَحِلَ جِسْمُهَا فِی وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.

فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّى ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَى یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ افْتَحِ الْبَابَ فَقَالَ فَاطِمَةُ یَا عُمَرُ مَا لَنَا وَلَکَ لَا تَدَعُنَا وَمَا نَحْنُ فِیهِ قَالَ افْتَحِی الْبَابَ وَإِلَّا أَحْرَقْنَا عَلَیْکُمْ...

عمر همچنان رفت و نزد در خانه على که رسید دق الباب کرد و فریاد زد: اى پسر ابوطالب! در را باز کن! حضرت زهراى اطهر به وى فرمود: ما را با تو چه کار ،‌چرا نمى‌گذارى به عزادارى خویشتن مشغول باشیم!؟ عمر بحضرت فاطمه گفت: در را باز کن! و الا خانه را با شما آتش مى‌زنم!

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏43، ص198تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403- 1983 م

ب:‌ سیاه پوشی در عزای اهل بیت (ع)

نمونه هایى از سیاه‌پوشى در عزاى سرداران سپاه اسلام و پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) ‌بیان شد؛ در این قسمت به نمونه هاى دیگرى از سیاه پوشى اهل بیت علیهم السلام در سوگوارى امامان علیهم السلام اشاره مى‌کنیم تا روشن شود که سیاه‌پوشى یک سنت دیرینه در میان خاندان رسول خدا صلى الله علیه وآله است.

1. سیاه پوشی امام حسن (ع) در شهادت امیر مؤمنان علی(ع)

امام على علیه السلام در سال چهلم هجرى در سحرگاه نوزده هم ماه مبارک رمضان در محراب عبادت در حال اقامه نماز صبح، توسط شمشیر زهر آلود ابن ملجم مرادى ضربت خورد و در شب بیست و سوم ماه رمضان به شهادت رسید و فرزندان و شیعیانش در غم او به سوگ نشستند.

امام حسن(ع) در سوگ پدر، در حالیکه جامه سیاه برتن داشت براى مردم خطبه خواند.

 ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، سیاه‌پوشى امام حسن علیه السلام را به نقل از ابو الحسن على بن محمّد مدائنى تاریخ نگار مشهور قرن 2 و 3 هجرى، (که در مدائن و بغداد مى زیسته و عصر امام صادق تا امام هادى (علیهما السلام) را درک کرده) آورده است:

 قال المدائنی ولما توفی علی علیه السلام- خرج عبد الله بن العباس بن عبد المطلب إلى الناس- فقال إن أمیر المؤمنین علیه السلام توفی وقد ترک خلفا- فإن أحببتم خرج إلیکم- وإن کرهتم فلا أحد على أحد- فبکى الناس وقالوا بل یخرج إلینا- فخرج الحسن علیه السلام فخطبهم- فقال أیها الناس اتقوا الله فإنا أمراؤکم وأولیاؤکم- وإنا أهل البیت الذین قال الله تعالى فینا- إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ- وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً- فبایعه الناس- . وکان خرج إلیهم وعلیه ثیاب سود.

زمانى که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درگذشت، عبدالله بن عباس به سوى مردم بیرون آمد و گفت: امیرمؤمنان از جهان در گذشته و جانشینى از خود برجاى نهاده است. اگر دوست مى دارید، به سوى شما بیرون آید و اگر نه، کسى را بر کسى [اجبارى] نیست. مردم به گریه افتادند و گفتند (خیر) بلکه بیرون آید. پس امام حسن به سوى مردم بیرون آمد و براى آنان خطبه خواند و فرمود: اى مردم! از خدا بترسید و تقوا پیش گیرید که ما امیران و اولیاى [امور] شما هستیم و ما همان خاندانى هستیم که خداوند در حق ما آیه تطهیر را نازل فرموده است... پس مردم با امام بیعت کردند.

امام به سوى مردم بیرون آمد؛ در حالى که جامه هاى سیاه پوشیده بود.

إبن أبی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ج 16 ، ص22 ناشر: دار الکتب العلمیة،‌ بیروت، لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

احمد بن حنبل در فضائل الصحابة از ابى رزین روایت مى‌کند که امام حسن مجتبى (ع) بعد از شهادت امیرمومنان ، در حالى‌که عمامه‌اى سیاه بر سر داشتند ، براى مردم سخنرانى کردند :

حدثنا عبد الله قال حدثنی أبی نا وکیع عن شریک عن عاصم عن أبی رزین قال خطبنا الحسن بن علی بعد وفاة علی وعلیه عمامة سوداء فقال لقد فارقکم رجل لم یسبقه الأولون بعلم ولا یدرکه الآخرون.

ابى زرین مى‌گوید: بعد از در گذشت علی، (پسرش) حسن در حالى‌که عمامه سیاه برسر داشت براى ما خطبه خواند. و فرمود: مردى از میان شما رفت که از نظر مقام علمى کسى [جز رسول خدا] بر او پیشى نگرفت و بعد از او نیز همانند او نخواهد بود.

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص600، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.

و ذهبى همین روایت (بدون اشاره به ماجراى شهادت امیرمومنان) را در دو جا از ابى رزین روایت مى‌کند، و مى‌گوید آن حضرت لباس سیاه برتن، و عمامه سیاه بر سر داشتند !

شریک عن عاصم عن أبی رزین قال خطبنا الحسن بن علی وعلیه ثیاب سود وعمامة سوداء

از ابى رزین روایت شده است که حسن بن على براى ما سخنرانى کرد ، در حالیکه عمامه سیاه و لباس سیاه برتن داشت .

سیر أعلام النبلاء ج 3، ص267 و ص272 ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی

اتحاد راوى ، و مضمون روایت ، نشانگر یکى بودن در ماجرا و سیاه پوشى آن حضرت ، در عزاى امیرمومنان على علیه السلام است !

2. سیاه پوشی در شهادت امام حسن مجتبی(ع)

دو شخصیت برجسته اهل سنت، (ابن عساکر در تاریخ دمشق و حاکم در مستدرک) به سند متصل از عایشه دختر سعد روایت کرده است که زنان بنى هاشم در سوگ امام حسن مجتبى علیه السلام یک سال زینت را ترک کردند و لباس سیاه پوشیدند:

حاکم نیشابورى مى‌نویسد :

قال بن عمر وحدثتنا عبیدة بنت نائل عن عائشة بنت سعد قالت حد نساء، الحسن بن علی سنة.

زنان تا یک سال، براى حسن بن على لباس سیاه پوشیدند.

الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله، (متوفای: 405 هـ)، المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص189، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت الطبعة: الأولى 1411هـ - 1990م

شبیه همین مضمون را در تاریخ مدینه دمشق نقل مى‌کند:

عن عائشة بنت سعد قالت: حدت نساء بنی هاشم على الحسن بن علی سنة.

زنان بنى‌هاشم تا یک سال براى حسن بن على لباس سیاه پوشیدند .

الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله، (متوفای: 571 )، تاریخ مدینة دمشق، ج 13، ص295، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العماری،‌ ناشر: دار الفکر، بیروت- 1995

ابن اثیر نیز در الأسد الغابة مى‌نویسد:

ولما مات الحسن أقام نساءُ بنی هاشم علیه النواح شهراً، ولبسوا الحداد سنة.

وقتى حسن بن على از دنیا رفت ، زنان بنى‌هاشم تا یک ماه بر او عزادارى کرده و تا یک سال لباس سیاه پوشیدند.

الجزری ، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الوفاة: 630هـ ، أسد الغابة فی معرفة الصحابة ج 2 ، ص 22 ، تحقیق : عادل أحمد الرفاعی ، ناشر: دار إحیاء التراث العربی- بیروت / لبنان الطبعة : الأولى- 1417 هـ - 1996 م

در این روایات واژه هاى «حدت» و «حد»‌ و «الحداد» به کار رفته است که به معناى ترک زینت و جامه سیاه ماتم در بر کردن است که متن لغت شناسان در توضیح این واژه بیان شد.

3. سیاه پوشی در شهادت امام حسین(ع)

موضوع سیاه پوشى خاندان عترت در عزاى شهادت امام حسین علیه السلام، در تاریخ اسلام از برجستگى خاصى برخوردار است. که تاریخ نگاران و سیره نویسان موارد ذیل را ذکر کرده اند:

الف: سیاهپوشى زنان و امام سجاد(علیه السلام) در شام

پس از پایان خطبه تاریخى و افشاگرانه امام سجاد(علیه السلام) در مسجد دمشق منهال برخاست و عرض کرد: اى فرزند رسول خدا! چگونه صبح کردى؟ امام زین العابدین سلام الله علیه فرمود:

 کیف حال من اصبح وقد قتل ابوه وقلّ ناصره وینظر الى حرم من حوله اسارى فقد فقدوا الستر والغطاء وقد اعدموا الکافل والحمى، فما ترانى الاّ اسیراً ذلیلا قدعدمت الناصر والکفیل قد کسیت انا واهل بیتى ثیاب الأسى وقد حرمت علینا جدید العرى.

 چگونه است حال کسى که پدرش به قتل رسیده و یارانش اندک‌اند و اهل و عیالش اسیر و بى پوشش و حجاب و بى سرپرست و حامى هستند. پس مرا جز (به هیئت) اسیرى خوار (و گرفتار در چنگ دشمن) که یار و سرپرست خویش را از دست داده نمى بینى. همانا من و اهل بیتم لباس عزا پوشیده‌ایم و (پوشیدن) لباس نو بر ما روانیست ..

الحائری،‌ جعفر عباس،‌ (معاصر) بلاغة الإمام علی بن الحسین(ع)، ص93 ناشر: دار الحدیث للطباعة والنشر،‌ ایران: قم المقدسة،‌ الطبعة الأولى 1425 - 1383ش

 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏4 19 باب 2 النصوص على الخصوص على إمامته و الوصیة إلیه و أنه دفع إلیه الکتب و السلاح و غیرها و فیه بعض الدلائل و النکت ..... ، ص17

واژه «الاسی»‌ در لغت به معناى حزن و اندوه بر چیزى است. بنا براین، تعبیر «‌ثیاب الاسی»‌ در روایت به معناى لباس حزن است. وهمانطور که گذشت، حداد یا همان لباس سیاه، لباس مرسوم در زمان عزادارى بوده است. این روایت نشان مى‌دهد که امام سجاد علیه السلام و بقیه اهل بیت در شام لباس سیاه پوشیدند.

خلیل ابن احمد یکى از واژه شناسان مى‌نویسد:

أسی: الأسى، مقصور: الحزن على الشی‏ء ..

واژه‌ى «الأسی»‌ اسم مقصور، از ماده «‌أسی» به معناى حزن بر چیزى است.

الفراهیدی،‌ الخلیل بن أحمد (متوفای: 175هـ )، کتاب العین ج 7، ص332 ،‌ تحقیق : د مهدی المخزومی/ د إبراهیم السامرائی، ناشر: مکتبة الهلال.

طبق روایت دیگر، اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه وآله در شام،‌ در مدت هفت روزى که براى سالار شهیدان عزادارى کردند؛ لباس سیاه پوشیدند:

فَلَمَّا أَصْبَحَ اسْتَدْعَى بِحَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله- فَقَالَ لَهُنَّ أَیُّمَا أَحَبُّ إِلَیْکُنَّ- الْمُقَامُ عِنْدِی أَوِ الرُّجُوعُ إِلَى الْمَدِینَةِ- وَلَکُمُ الْجَائِزَةُ السَّنِیَّةُ قَالُوا نُحِبُّ أَوَّلًا- أَنْ نَنُوحَ عَلَى الْحُسَیْنِ قَالَ افْعَلُوا مَا بَدَا لَکُمْ- ثُمَّ أُخْلِیَتْ لَهُنَّ الْحُجَرُ وَالْبُیُوتُ فِی دِمَشْقَ- وَلَمْ تَبْقَ هَاشِمِیَّةٌ وَلَا قُرَشِیَّةٌ- إِلَّا وَلَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَى الْحُسَیْنِ- وَنَدَبُوهُ عَلَى مَا نُقِلَ سَبْعَةَ أَیَّام‏.

هنگامى که صبح شد یزید حرم و اهل بیت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را خواست و به ایشان گفت: دوست دارید نزد من بمانید یا بجانب مدینه مراجعت نمائید؟ من جایزه فراوانى بشما خواهم داد. آنان گفتند: ما اولاً دوست داریم براى امام حسین نوحه و عزادارى کنیم. یزید گفت: هر چه در نظر دارید انجام دهید. سپس حجره‏هائى در دمشق براى آنان تخلیه شد و مشغول عزادارى شدند هیچ زنى هاشمى و قریشى نماند مگر اینکه در ماتم امام حسین علیه السلام لباس سیاه پوشیدند و بر او هفت روز عزادارى و گریه کردند.

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،ج 45، ص196 تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء- بیروت - لبنان، الطبعة الثانیة المصححة، 1403- 1983 م.

البحرانی، الشیخ عبد الله متوفای1130، العوالم ، الإمام الحسین (ع)،، ص422، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی (ع، ناشر: مدرسة الإمام المهدی (عج)، قم، الطبع الأولى المحققة 1407 - 1365 ش

النوری، المیرزا حسین (متوفای1320) مستدرک الوسائل ، ج 3، ص327، تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - بیروت – لبنان ،‌الطبعة الثانیة: 1408– 1988

ب: سیاه پوشی زنان هاشمى ‌در مدینه

بعد از این که اهل بیت امام حسین علیه السلام از کوفه و شام به مدینه رسول خدا صلى الله علیه وآله بر گشتند، تمام زنان بنى هاشم با پوشیدن لباس سیاه به عزادارى پرداختند.

روایت ذیل بیانگر این ماجرا است:

عن الحسن بن ظریف بن ناصح، عن أبیه، عن الحسین بن زید، عن عمر بن علی بن الحسین، قال: لما قتل الحسین بن علی علیهما السلام لبسن نساء بنی هاشم السواد والمسوح وکن لا یشتکین من حر ولا برد وکان علی بن الحسین علیهما السلام یعمل لهن الطعام للمأتم.

ابوحفص عمر، فرزند امام سجاد و برادر ناتنى امام باقر مى‌گوید: زمانى که حسین بن على(علیهما السلام) به شهادت رسید، زنان بنى‌هاشم لباسهاى سیاه و جامه‌هاى خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمى‌کردند و پدرم، على بن الحسین(علیهما السلام) به علت (اشتغال آنان به) مراسم عزادارى، برایشان غذا آماده مى‌کرد.

أحمد بن محمد بن خالد البرقی، (متوفای274) المحاسن، ج2 ص420 ، تحقیق: السید جلال الدین الحسینی، ناشر: دار الکتب الإسلامیة،‌ طهران، الطبعة الأولی1330 ش

این روایت از نظر سند نیز معتبر است ( بحث سندى آن در بخش سوم مطرح شده است) و از نظر دلالت هم کاملاً‌ معنایش روشن است .

4 . سیاه پوشی ام سلمه در مصیبت امام حسین (ع):

ام سلمه از زنان مورد احترام رسول خدا و شاهد نزول آیه تطهیر در شأن پنج تن آل عبا بود. این زن با وفا، علاقه خاصى به فرزندان رسول خدا (ص) و به خصوص امام حسین علیه السلام داشت وحضرت سید الشهداء او را مادر صدا مى‌زد.

ام سلمه در عصر عاشورا، رسول خدا صلى الله علیه وآله را در خواب دید در حالى که سر و ریش مبارکش پر از خاک بود. ام سلمه از این وضع رسول خدا پرسید در جواب فرمود: الآن حسین کشته شد:

وأخرج الترمذی أن أم سلمة رأت النبی صلی الله علیه وآله باکیا وبرأسه ولحیته التراب فسألته فقال: (قتل الحسین آنفا)

الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الوفاة: 973هـ ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص567 تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان 1417هـ 1997م ، الطبعة : الأولى

این بانو، بعد از شهادت امام حسین (ع) در مسجد پیامبر خیمه سیاه برپا کرد و خود جامه سیاه پوشید.

 عن ابى نعیم باسناده عن ام سلمه رضوان الله علیها انّها لمّا بلغها مقتل الامام الحسین بن على(علیهما السلام) اضربت قبة سوداء فى مسجد رسول الله(صلى الله علیه وآله) ولبست السواد.

به روایت ابو نعیم اصفهانی، بعد از این که ام سلمه خبر شهادت امام حسین (ع) را شنید؛ در مسجد پیامبر خیمه سیاه برپا کرد و خود جامه سیاه پوشید.

ادریس قرشى،عمادالدین، عیون الاخبار و فنون الآثار،، ص109،(طبع بیروت)

این موارد، نمونه هایى از سیاه پوشى اهل بیت در عزادارى امام حسین علیه السلام بود.

بعد از آن در طول تاریخ نیز موارد زیادى از سیاه پوشی، در شهادت‌ها و وفیات نقل شده است واگر صفحات تاریخ را مرور کنیم موارد زیادى از سیاه‌پوشى در زمان حیات ائمه و در دوره غیبت دیده‌ مى‌شود و این سیره تا به امروز در میان شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم السلام ادامه داشته و تا همیشه تاریخ ادامه خواهد داشت.

بنا براین،‌ سیاه پوشى شیعیان در طول تاریخ برگرفته از سیره اهل بیت و اقتداء به سیره آن پاکان است.

پاسخ سوم : تناسب پوشش سیاه با عزاداری

رنگ سیاه گذشته از اینکه داراى خواص و آثارى همانند خاصیت حجاب کامل و هیبت و صلابت است، متناسب ایام عزادارى در ابراز غم و اندوه است؛‌ زیرا شخص عزادار در مصیبت از دست دادن عزیزش داغدار و اندوهناک است و هیچ خوشى و شادمانى نمى‌تواند جاى آن را بگیرد.

به همین جهت مى‌بینیم که در نقاط مختلف عالم، مصیبت دیدگان از همین رنگ استفاده مى‌کنند و حتى دوستان نزدیک نیز براى ابراز همدردى با صاحب مصیبت سیاه مى‌پوشند و هرچه زمان مى‌گذرد این رسم منطقى پر رونق‌تر مى‌گردد و علت اصلى‌اش این است که رنگ سیاه ذاتاً‌ حزن آور است.

 در سفارش امام صادق علیه السلام به حنان بن سدیر، یکى از خصایص رنگ سیاه (حزن آورى یا وارث حزن) شمرده شده است:

عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَفِی رِجْلِی نَعْلٌ سَوْدَاءُ فَقَالَ یَا حَنَانُ مَا لَکَ وَلِلسَّوْدَاءِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فِیهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ تُضْعِفُ الْبَصَرَ وَتُرْخِی الذَّکَرَ وَتُورِثُ الْهَمَّ وَمَعَ ذَلِکَ مِنْ لِبَاسِ الْجَبَّارِینَ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا أَلْبَسُ مِنَ النِّعَالِ قَالَ عَلَیْکَ بِالصَّفْرَاءِ فَإِنَّ فِیهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ تَجْلُو الْبَصَرَ وَتَشُدُّ الذَّکَرَ وَتَدْرَأُ الْهَمَّ وَهِیَ مَعَ ذَلِکَ مِنْ لِبَاسِ النَّبِیِّینَ.

حنّان بن سُدَیر، مى‌گوید خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم در حالى که نعلین سیاه در پایم بود فرمود:‌ اى حنان ترا چه شده که نعلین سیاه پوشیده‌ای، آیا نمى دانى که رنگ سیاه مایه ضعف بینایى و تقلیل شهوت و مورث غم و اندوه است؟ و علاوه بر این، از لباس جباران است. از امام پرسیدم چه نوع نعلینى به پا کنم؟ پاسخ داد: بر تو باد به پوشیدن نعلین زرد که در آن سه خاصیت است: چشم را جلا مى‌بخشد، قوّه شهوت را تقویت مى‌کند، و غم و اندوه را زایل مى سازد

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 6، ص466 ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

در روایت دیگر امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: زمین و خورشید چهل صبح در ماتم سیدالشهداء علیه السلام به (سیاهى و تیرگی)‌ گریه کرد:

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَا زُرَارَةُ إِنَّ السَّمَاءَ بَکَتْ عَلَى الْحُسَیْنِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَإِنَّ الْأَرْضَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ‏ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَإِنَّ الشَّمْسَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالْکُسُوفِ وَالْحُمْرَةِ وَإِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَانْتَثَرَتْ وَإِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَإِنَّ الْمَلَائِکَةَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَیْنِ وَمَا اخْتَضَبَتْ مِنَّا امْرَأَةٌ وَلَا ادَّهَنَتْ وَلَا اکْتَحَلَتْ وَلَا رَجَّلَتْ حَتَّى أَتَانَا رَأْسُ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ لَعَنَهُ اللَّهُ.

امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: همانا آسمان در سوگ حسین (علیه السلام) چهل صبح خون و زمین چهل صبح به سیاهى و خورشید چهل صبح به کسوف [تیرگى و گرفتگى] و سرخى گریه کرد و کوه ها از هم جدا و پراکنده شد و دریاها شکافته شد و فرشتگاه چهل صبح بر امام حسین علیه السلام گریه کرد و هیچ زنى از ما (اهل بیت) بر چهره خویش خضاب نبست و روغن نمالید و سرمه نکشید و شانه بر موى نزد تا آنکه سر ابن زیاد ملعون براى ما آورده شد.

 المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج: 45، ص207 تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.

در روایت سوم امام صادق علیه السلام به زنانى که شوهر از دست داده‌اند دستور مى‌دهد که لباس سیاه بپوشند و از پوشیدن لباس‌هاى رنگى خوددارى کنند:

وَعَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ وَلَا تَلْبَسُ الْحَادُّ ثِیَاباً مُصَبَّغَةً وَلَا تَکْتَحِلُ وَلَا تَطَیَّبُ وَلَا تَتَزَیَّنُ حَتَّى تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا وَلَا بَأْسَ أَنْ تَلْبَسَ ثَوْباً مَصْبُوغاً بِسَوَادٍ.

امام صادق علیه السلام فرمود: زن شوهر مرده جامه رنگى نپوشد وتا سپرى شدن ایام عده از پوشیدن لباسهاى رنگین، سرمه زدن، بوى خوش به کار بردن و زینت کردن بپرهیزد؛ اما پوشیدن لباس به رنگ سیاه اشکال ندارد.

النوری، المیرزا حسین (متوفای1320) مستدرک الوسائل ، ج 15،، ص361 تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - بیروت – لبنان ،‌الطبعة الثانیة: 1408 – 1988

واژه (‌حاد) در این روایت به معناى زن شوهر مرده است که در مدت عده وفات آرایش و استعمال بوى خوش را ترک مى‌کند:

الحادُّ والمُحِدُّ من النساء: التی تترک الزینة و الطیب؛ و قال ابن درید: هی المرأَة التی تترک الزینة والطیب بعد زوجها للعدة.

الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711هـ)، لسان العرب، ج3، ص43 ماده (حد) ناشر: دار صادر- بیروت، الطبعة: الأولى.

این دو روایت نشان مى دهد که رنگ سیاه، متناسب با عزا و اندوه است.

همچنین روایات دیگر نشان مى‌دهد که نپوشیدن رنگ سیاه و پوشیدن رنگ‌هاى دیگر متناسب با ایام شادى و جشن و سرور است. از جمله روایاتى که در روز آغاز ولایت امام زمان و روز غدیر را (روز کندن جامه سیاه)‌ معرفى کرده‌اند:

حذیفه مى‌گوید: امیرالمؤمنین فرمود: براى روز تاج‌گذارى امام زمان، هفتاد دو اسم است. عرض کردم یا امیر المؤمنین دوست دارم اسامى ‌این روزها را بشنوم حضرت شروع کرد به شرح اسم‌هاى این روز و فرمود:

هَذَا یَوْمُ الِاسْتِرَاحَةِ، وَیَوْمُ تَنْفِیسِ الْکُرْبَةِ، وَیَوْمُ الْغَدِیرِ الثَّانِی ....

تا به اینجا رسید و فرمود: روز کندن جامه سیاه است:

وَیَوْمُ نَزْعِ السَّوَادِ،... .

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 3، ص127، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403- 1983 م.

روایت دوم مربوط به روز غدیر است که از آن به (‌یوم نزع السواد) تعبیر کرده است:

رواه عن الرضا علیه السلام قال إذا کان یوم القیامة زفت أربعة أیام إلى الله کما تزف العروس إلى خدرها قیل ما هذه الأیام قال یوم الأضحى ویوم الفطر ویوم الجمعة ویوم الغدیر وإن یوم الغدیر بین الأضحى و الفطر والجمعة کالقمر بین الکواکب وهو الیوم الذی نجا فیه إبراهیم الخلیل من النار فصامه شکرا لله وهو الیوم الذی أکمل الله به الدین فی إقامة النبی علیه السلام علیا أمیر المؤمنین علما وأبان فضیلته ووصاءته فصام ذلک الیوم... .

ویوم لبس الثیاب ونزع السواد ویوم الشرط المشروط ویوم نفی الغموم [الهموم‏] ویوم الصفح عن مذنبی شیعة أمیر المؤمنین وهو یوم السبقة ویوم إکثار الصلاة على محمد وآل محمد ویوم الرضا ویوم عید أهل بیت محمد .

حضرت رضا علیه السلام فرمود: هنگامى که روز قیامت برپا شود، چهار روز را زینت میدهند همان طور که عروس را آرایش، میکنند، گفته شد: این چهار روز کدام ایام هستند؟.

فرمود: روز عید قربان، روز فطر، روز جمعه، و روز غدیر، اما روز غدیر در بین اضحى و فطر و روز جمعه مانند ماه در بین ستارگان است، و آن روزیست که ابراهیم علیه السلام از آتش نجات پیدا کرد و براى شکرگزارى آن روز را روزه گرفت.

روز عید غدیر همان روزیست که خداوند دین را کامل گردانید و حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله على علیه السلام را بعنوان خلافت و حکومت براى مردم برگزید، و فضیلت و وصایت او را آشکار کرد، و آن روز را روزه مى‏گرفت......

غدیر روزى است که در آن باید جامه نیکو پوشید و لباسهاى سیاه را از بدن دور کرد، و آن روزى است که غمها در آن زدوده مى‏شود، و گناهان شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام آمرزیده مى‏شود.

غدیر روزى است که در آن نسبت به کارهاى خیر باید سبقت گرفت، و روزى است که در آن باید به محمد و آل محمد بسیار صلوات فرستاد.

غدیر روزى است که خداوند در آن روز دین اسلام را کامل کرد و آن را پسندید، و روز عید آل محمد علیهم السلام میباشد

السید ابن طاووس، (متوفای664)‌ إقبال الأعمال، ص464 ، تحقیق: جواد القیو مى‌الاصفهانی،‌ ناشر: مکتب الإعلام الإسلا مى‌1414هـ

طبق این روایات میان رنگ سیاه و عزادارى رابطه طبیعى وجود دارد خصوصاً‌ با توجه به این که روز نهم ربیع الاول مسبوق به ایام طولانى عزادارى محرم و صفر است. اگر میان رنگ ها و این ایام تناسبى نبود، امام علیه السلام هم چنان تعبیراتى را ذکر نمى‌فرمود.

با حفظ این تناسب منطقى و عاطفی، از دیدگاه علم روان شناسى نیز، رنگ سیاه کاهش دهنده آلام در مصائب است و انسان مصیبت دیده را در اضطراب ناشى از فقدان شخص محبوب، به سمت آرامش دعوت مى‌کند.

حجتی ، محمد امین،‌ معاصر، اثرات تربیتی رنگ از نظر اسلام و روان شناسی، ص9 و ص58-59

بخش دوم: فتاوای فقهای شیعه

در بخش قبلى علل سیاه پوشى شیعیان در ایام عزادارى بررسى شد به نظر مى‌رسد این مسأله را از دیدگاه فقهى نیز باید مورد دقت قرار داد و نظر بزرگان را در این باره جستجو کرد. براى این منظور دیدگاه فقهاء را در دو مورد و در ضمن دو فصل بررسى مى‌کنیم:

 فصل اول: فتاوای فقهاء شیعه بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

 فقهاء شیعه (‌اعلى الله مقامهم) با استناد به روایات، پوشیدن لباس سیاه را در ایام عزادارى سیدالشهداء‌ علیه السلام جایز و مستحب مى‌دانند. این مطلب را گاه در فتوا و گاهى در وصیت نامه هایشان بیان کرده و اغلب در عمل نیز از خود نشان داده‌اند.

قبل از ارائه دیدگاه فقهاء باید یاد آور شد که نظر آنان براستحباب، پس از بررسى و دقت روایات ناهى از پوشش سیاه و حمل آنها برکراهت است به همین جهت در نقل اقوال فقهاء،‌ تعبیراتى همانند (من هذه الاخبار) آمده است که اشاره به روایات بخش سوم دارد.

 با حفظ این نکته اکنون به کلام و تصریحات این برزگان اشاره مى‌کنیم:

1. مرحوم صاحب حدائق(ه)

 این فقیه نام آور، پس از آن که نظر خود را در مورد کراهت این رنگ در نماز ابراز مى‌کند مى‌گوید:

ثم أقول: لایبعد استثناء لبس السواد فی مأتم الحسین (علیه السلام) من هذه الأخبار لما استفاضت به الأخبار من الأمر باظهار شعائر الأحزان.

بعید نیست پوشیدن لباس سیاه در عزادارى امام حسین علیه السلام را به خاطر روایات مستفیضه در مورد امر به اظهار شعایر حزن، از این اخبار استثناء کنیم و قائل به عدم کراهت شویم.

البحرانی،‌ الشیخ یوسف بن أحمد ابن إبراهیم، متوفاى( 118 هـ)، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة،‌ج7 ص116،‌ تحقیق: محمد تقی الإیروانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلا مى‌لجماعة المدرسین ، قم.

در پایان، کلامش را به روایات مستند مى‌سازد.

در کتب فقهی، هر یک از فقهاء به کلام مرحوم بحرانى اشاره دارند.

 از محضر مرحوم آیت الله العظمى میرزا جواد تبریزى در مورد نظر مرحوم بحرانى بر رحجان لباس سیاه در عزادارى امام حسین علیه السلام پرسیده شده است و ایشان هم با تأیید نظر مرحوم بحرانی،‌ پوشیدن لباس سیاه را از مظاهر حزن در مصیبت سید الشهداء و اهل بیت و اصحاب و ائمه هدى علیهم السلام، دانسته و اظهار اندوه را در مصائب آنان با توجه به روایات از نظر شرعى مستحب مى‌داند:

سؤال:

 هل ترون ما ذهب إلیه صاحب الحدائق من أن لبس السواد فی عزاء سید الشهداء وبقیة الأئمة علیهم السلام، راجح شرعا؟

 جواب: ما ذهب إلیه صاحب الحدائق قدس سره صحیح، فإن لبس السواد من مظاهر الحزن على ما أصاب سید الشهداء وأهل بیته وأصحابه، وکذا سائر الأئمة علیهم السلام، وإظهار الحزن فی مصائبهم مندوب شرعا، للنصوص الکثیرة وفیها الصحیح، والله العالم .

سؤال: به عقیده شما پوشش سیاه در عزادارى امام حسین و سائر ائمه علیهم السلام رجحان شرعى دارد؟ چنانچه صاحب حدایق نظرش همین است.

جواب: نظر صاحب حدائق صحیح است ؛ زیرا پوشش سیاه از مظاهر حزن در مصیبت سیدالشهداء و اهل بیت و یاران او و سائر ائمه هدى است و اظهار حزن در مصیبت آنان به خاطر روایات فراوان که در میان آنها روایت صحیح وجود دارد ؛‌ مستحب شرعى است.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج 9، ص247 ناشر: دار السیرة، بیروت، لبنان الطبعه الأولى 1422

2. علامه سید محمد جعفر طباطبائى حائرى (ره)

ایشان بعد از این که نظرش را بر استحباب سیاه پوشى در مراسم عزادارى سالار شیهدان ابراز مى‌کند؛ در چگونگى دلالت روایات بر استحباب دو دلیل مى‌آورد:

ا. سکوت و تأیید امام على بن الحسین علیهما السلام

به این بیان که زنان هاشمى در محضر امام سجاد در سوگ سیدالشهدا به ماتم و عزادارى پرداختند و لباس سیاه در بر کردند و امام هم با سکوتش کار آنان را تأیید کردند و اگر این کار مرجوح بود و یا جایز نمى‌بود حتماً آن حضرت مانع مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد و در صورت منع، بر آنان نیز اطاعت امام زمانش واجب بود؛ پس سکوت و تأیید امام دلیل بر جواز و استحباب این کار است؛ به ویژه این که در میان زنان بنى هاشم، حضرت زینب سلام الله علیها که بالاترین مقام را بعد از معصوم دارد؛ نیز لباس سیاه پوشیده است.

ب. استحباب عزاداری

از آنجائى که اقامه عزادارى امام حسین از شعائر دینى و از باب استحباب پاداش‌هایى بر آن مترتب است؛ پوشیدن لباس سیاه که نشانه حزن و شعار عزادارى است جنبه استحبابى به خود مى‌گیرد؛ چنانچه پوشیدن لباس سیاه، از گذشته دور تا به امروز در همه نقاط عالم شعار حزن بر فقدان عزیزى است:

وجه الدلالة على الاستحباب هو لبسهن ذلک بمحضره علیه السلام وعدم منعهن عن لبسه وأمرهن بغیره من مراسم العزاء وخصوصاً بعد وجود مثل الصدیقة الصغرى زینب الکبرى علیها السلام الذى لا یقصر فعلها عن فعل المعصوم لکونها تالیة له فی المقامات العالیة والدرجات السامیة.

 کما یدل له انه شعار الحزن والعزاء على المفقود العزیز الجلیل من قدیم الزمان وسالف العصر والاوان: وکما هو المرسوم الیوم فی جمیع نقاط العالم.

 الطباطبائی الحائری،‌ السید میرزا جعفر حفید صاحب الریاض قدهما (المتوفى سنة 1321هـ‍) ارشاد العباد إلى استحباب لبس السواد على سید الشهداء والأئمة الأمجاد علیهم السلام، ص28،‌ ص،‌ مصحح: السید محمد رضا الحسینی الأعرجی الفحام.

او در جاى دیگر عقیده و رفتار پدرش (حاج میرزا علامه سید على نقى طباطبائى که از اعاظم مجتهدى کربلا بوده) را این گونه بیان مى‌کند:

 در اواخر عمر پدرم علامه، پوشیدن لباس سیاه و ندبه‌اى او در ایام عزادارى مولاى ما امام حسین علیه السلام در فتوا و عمل تا هنگامى که به رحمت حق پیوست دیده مى‌شد:

وکان والدی العلامة أعلى الله مقامه فی أواخر أمره وعمره یرى حسن التلبس بهذا اللباس فی أیام مأتم مولانا الحسین (ع) المعودة وندبیته فتوى وعملا إلى أن انتقل إلى رحمة الله.

الطباطبائی الحائری ،‌ السید میرزا جعفر حفید صاحب الریاض قدهما ، (المتوفى سنة 1321ه‍) ارشاد العباد إلى استحباب لبس السواد على سید الشهداء والأئمة الأمجاد علیهم السلام، ص54،‌ مصحح: السید محمد رضا الحسینی الأعرجی الفحام.

3. علامه شیخ محمد حسین کاظمینى (ره) معروف به محقق کاظمى

ایشان مى‌نویسد:

وفى استثناء لبسه فى مأتم الحسین (علیه السلام) ونحوه وجهٌ غیر بعید کما فى حدائق لما دلّ على اظهار شعائر الحزن علیه (علیه السلام) ولما روى من لبس نساء بنى هاشم السواد ولم یغیّرنها فى حرّ او برد وکان زین العابدین (علیه السلام) یصنع لهن الطعام فى المأتم ولم ینکره (علیه السلام) علیهن.

و در استثناء‌ پوشش سیاه در عزادارى امام حسین علیه السلام و مانند آن (از کراهت) بعید نیست. چنان که در کتاب حدائق نیز استثناء‌ شده است. دلیل استثناء آن [روایاتی] است که بر اظهار شعائر حزن بر امام حسین دلالت مى‌کند و دلیل دیگر، روایتى است که زنان بنى هاشم در ماتم آن حضرت سیاه پوشیدند که حتى در گرما و سرما هم از تن شان بیرون نکردند و امام زین العابدین علیه السلام در مدتى که زنان مشغول عزادارى بودند؛‌ غذا آماده مى‌کردند و ایشان زنان را از این کار باز نداشتند.‌

کاظمینى،‌ محمد حسین، متوفى 1308هـ ،‌ هدایة الأنام فى شرح شرایع الأسلام،‌، ص454،‌ طبع نجف 1330هـ

4. میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل (ره)

محدث فقیه مرحوم میرزاى نورى در مستدرک الوسائل بعد از نقل اخبار دال بر کراهت جامه سیاه و روایت محاسن برقى نظر خود را بر استحباب این گونه بیان مى‌کند:

قلت: وفی هذه الأخبار، والقصص، إشارة أو دلالة على عدم کراهة لبس السواد، أو رجحانه حزنا على أبی عبد الله (علیه السلام)، کما علیه سیرة کثیر فی أیام حزنه ومأتمه.

در این اخبار و قصه ها، اشاره یا دلالت بر عدم کراهت پوشش سیاه یا رجحان آن در حزن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است هم چنان که سیره بسیارى در ایام حزن و ماتم آن حضرت بر این است .

 النوری، المیرزا حسین (متوفای1320)، مستدرک الوسائل ج3ص 328 تحقیق و الناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، بیروت، لبنان ،‌الطبعة الثانیة: 1408 - 1988 م

5. آیت الله العظمی سیستانی(مد ظله)

در کتاب استفتائات آیت الله العظمى سیستانى این چنین آمده است:

السؤال:

ما هو رأیکم فی لبس السواد فی عزاء خامس أصحاب الکساء؟ الجواب: لبس السواد فی عزاء سید الشهداء [روحی فداه] أمر مطلوب.

نظر شما در مورد پوشیدن لباس مشکى در عزادارى امام حسین (خامس اصحاب کساء) چیست؟

جواب: پوشیدن لباس سیاه در عزادارى سیدالشهداء امر پسندیده است.

استفتاءات (فتاواى مراجع) السید السیستانی، ص192

6. آیت الله العظمى‌میرزا جواد تبریزی (ره)

 سؤال:

 یرجى من سماحتکم بیان رأیکم فی هذه المسألة التی أخذت منحى خطیرا فی الکویت بعد مسألة مظلومیة الزهراء علیه السلام والتی لا تخفى علیکم، والمسألة هی: ما هو رأیکم المبارک فی لبس السواد، واللطم على الصدور أثناء إحیاء مراسیم العزاء لسید الشهداء علیه السلام فی شهر محرم الحرام، ولباقی الأئمة الأطهار علیهم السلام؟

سؤال: از محضر شما استدعامندم نظر تان را در باره مسأله‌اى که بعد از مسأله مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها جایگاه مهمى‌را در کویت گرفته است؛ بیان فرمائید.

و آن مسأله، پوشیدن لباس سیاه و سینه زدن در اثناء‌ مراسم عزادارى سیدالشهداء علیه السلام در ماه محرم و بقیه ایام عزادارى امامان علیهم السلام است.

 جواب:

 لا إشکال ولا ریب ولا خلاف بین الشیعة الإمامیة فی أن اللطم ولبس السواد من شعائر أهل البیت علیهم السلام، ومن المصادیق الجلیة للآیة: ذلک ومن یعظم شعائر الله فإنها من تقوى القلوب.

 کما أنها من مظاهر الجزع الذی دلت النصوص الکثیرة على رجحانه فی مصائب اهل البیت ومآتمهم. ومن یحاول تضعیف هذه الشعائر أو التقلیل من أهمیتها بین شباب الشیعة، فهو من الآثمین فی حق أهل البیت علیهم السلام، ومن المسؤولین یوم القیامة عما اقترفه فی تضلیل الناس عن مظالم الأئمة علیهم السلام. ثبت الله المؤمنین على الإیمان والولایة. والله الهادی إلى سواء السبیل.

جواب:‌

 بدون شک در میان شیعه هیچ گونه اختلافى نیست در این که سینه زنى و پوشیدن لباس سیاه از شعائر اهل بیت علیهم السلام و از مصادیق بارز این آیه کریمه است که مى‌فرماید: و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد این کار نشانه تقواى دلهاست.

چنانچه این کارها از مظاهر جزع در مصائب و سوگوارى اهل بیت علیهم السلام است که روایات فراوان بر رجحان آن دلالت مى‌کند. هرکس در تضعیف یا کم رنگ نمودن اهمیت آن در میان جوانان شیعه تلاش نماید از جفا کاران در حق اهل بیت است و از جمله کسانى است که در قیامت مورد سؤال قرار مى‌گیرد از آنچه که مردم را در باره ظلم کنندگان به اهل بیت به اشتباه انداخته است. خداوند مؤمنان را بر ایمان و ولایت اهل بیت ثابت قدم نگهدارد. و خداوند هدایت کنند به راه راست است.

الشیخ الکورانی العاملی، (معاصر) الانتصار ، ج 9، ص247 ناشر: دار السیرة، بیروت، لبنان الطبعه الأولى 1422

7. وصیت نامه آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)

ایشان در وصیت نامه خود این چنین مى‌نویسد:

سفارش مى کنم او [پسرم] را به اینکه لباس سیاهى که در ماه محرّم و صفر مى پوشیدم جهت حزن واندوه در مصیبتهاى آل رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) با من دفن شود.

رفیعى،‌ على،‌ «علاء مرودشتى» شهاب شریعت; درنگى در زندگى حضرت آیة الله العظمى مرعشى نجفى(ره)،، ص366 ، (طبع کتابخانه عمومى حضرت آیة الله العظمى مرعشى، قم1373ش)

علاوه بر آقایان اعلام، فقهاى دیگر همانند: مرحوم فاضل دربندى در کتاب اسرار الشهاده، ص60 چاپ تهران، سال 126، سید اسماعیل عقیلى نورى در وسیلة‌ المعاد فى شرح نجاة العباد ج 2، ص170، شیخ زین العابدین مازندرانى (متوفاى 1309) در ذخیرة المعاد، ص620 چاپ بمبئى سال 1298، علامه سید حسن صدر در کتاب تبیین الرشاد فى لبس السواد على الأئمة الأمجاد و شیخ أبو الفضل تهرانى در شفاء الصدر، ص324 من سبع بمبئى سنة 1309 همگى بر استحباب فتوا داده اند.

و از نگاه عمل نیز علماى بزرگ معاصر در ایام شهادت سالار شهیدان و ایام شهادت ائمه اطهار علیهم السلام لباس سیاه مى‌پوشند.

نتیجه:

با در نظر داشت سخنان بزرگان فقهاء،‌ مشروعیت و استحباب امور ذیل در ایام محرم و عاشوراى حسینى اثبات مى شود:

<!--[if !supportLists]-->1.                 <!--[endif]-->استحباب سیاه‌پوشی

<!--[if !supportLists]-->2.                 <!--[endif]-->استحباب اقامه مجالس عزادارى

<!--[if !supportLists]-->3.                 <!--[endif]-->استحباب اطعام عزاداران

<!--[if !supportLists]-->4.                 <!--[endif]-->استحباب خدمت گذارى در مجالس عزاداری

فصل دوم: فتاوای فقهاء در کراهت سیاه پوشی در نماز

یکى از شبهات وهابیت در بحث سیاه‌پوشى این است که بعضى روایات در منابع شیعه آمده که از پوشش رنگ سیاه منع کرده است. مرحوم شیخ صدوق (ره) در باب 56 علل الشرائع این روایات را ذکر کرده است. آنها مدعى اند که با توجه به این روایات استفاده از این رنگ از دیدگاه شیعه حرام است.

در پاسخ به این ادعا لازم است فتاواى فقهاء را مورد بررسى قرار دهیم.

در مکتب شیعه، حکم به حرمت، وجوب،‌ کراهت و استحباب وابسته به دیدگاه و استنباط فقیهان و مجتهدانى است که متخصص در استنباط احکام فقهى‌اند؛ لذا اگر فقیهى با توجه به ادله،‌ در مسأله‌ى حکم وجوب و... را استنباط نماید براى مقلدان او حجت خواهد بود.

با در نظر داشت این مطلب، در مورد روایات مورد بحث، فقهاء از گذشته تا کنون حکم کراهت را استفاده کرده (نه حرمت) و آنهم فقط در مورد نماز پوشیدن لباس سیاه (غیر از عمامه،‌ کفش و عباء) را مکروه مى‌دانند؛ در حالى که مستشکل،‌ تعبیر «حرمت» را به کار برده است.

قبل از نقل نظر فقهاء لازم است روایاتى را که مستند نظر آنها قرار گرفته؛ دسته بندى نمود تا مطلب بیشتر روشن شود:

دسته بندی روایات

در مسأله کراهت پوشش سیاه در نماز، روایات به دو دسته تقسیم مى‌شود:

دسته اول: روایات دال بر کراهت پوشش سیاه در نماز.

 1. وَ رُوِیَ لَا تُصَلِّ فِی ثَوْبٍ أَسْوَدَ فَأَمَّا الْخُفُّ أَوِ الْکِسَاءُ أَوِ الْعِمَامَةُ فَلَا بَأْس‏

در لباس سیاه نماز نخوانید. ولى چکمه و عبا و عمامه اشکالى ندارد.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الکافی، ج: 3ص403 ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

2. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أُصَلِّی فِی الْقَلَنْسُوَةِ السَّوْدَاءِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

راوى مى‌گوید:‌ از امام صادق پرسیدم آیا در کلاه (عرقچین) سیاه نماز بخوانم؟ فرمود: در آن نماز نخوان؛ زیرا لباس اهل آتش است.

 الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الکافی، ج: 3ص403 ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 2، ص213، تحقیق : السید حسن الموسوی الخرسان ، ناشر : دار الکتب الإسلامیة ـ طهران ، الطبعة الرابعة،‌1365 ش.

این روایت با سند دیگر اینگونه نقل شده‌است:

3. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أُصَلِّی فِی قَلَنْسُوَةِ السَّوْدَاءِ قَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، علل الشرائع ج‏2، ص 348، ناشر: داوری ـ‌ قم،‌ الطبعة: الأولی.

این دسته از روایات از نظر سند مرفوع و مرسل است به این جهت قابل استناد نیست.

دسته دوم : روایات دال بر کراهت پوشش سیاه مطلقا.

1. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ‏ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ.‏

به روایت امام صادق علیه السلام، از جمله چیزهاى که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام به اصحابش تعلیم نمود این است که فرمود: لباس سیاه نپوشید زیرا آن لباس فرعون مى‏باشد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، علل الشرائع ج‏2، ص348، ناشر: داوری ـ‌ قم،‌ الطبعة: الأولی.

این روایت در نقل دیگر بدون سند آمده‌است:

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ .

الشیخ الصدوق ، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه ،ج 1، ص251 ، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری ، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم، الطبعة الثانیة

 2. مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ یُکْرَهُ السَّوَادُ إِلَّا فِی ثَلَاثَةٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْکِسَاءِ.

امام صادق علیه السلام فرمود: لباس سیاه مکروه است مگر در سه مورد : عمامه و چکمه و عبا.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 2، ص213، تحقیق : السید حسن الموسوی الخرسان ، ناشر : دار الکتب الإسلامیة ـ طهران ، الطبعة الرابعة،‌1365 ش .

3. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَکْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْکِسَاء.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 6، ص449، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

در این دسته ، روایت نخست صحیحه است و از نظر سند اشکالى ندارد اما روایات دوم وسوم مرفوعه هستند.

روایت دیگر معتبره سکونى است که در ظاهر مطلق است :

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از حسین بن یزید نوفلى، از سکونى از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:

خداوند عزّ و جل به پیامبرى از پیامبرانش وحى فرمود که به مؤمنین بگو: لباس دشمنان من را نپوشید و طعام دشمنانم را تناول نکنید و راه دشمنان مرا طى نکنید پس شما نیز دشمن من خواهید شد همان طورى که آنها دشمن من هستند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، علل الشرائع ج‏2، ص348، ناشر: داوری،‌ قم،‌ الطبعة: الأولى.

اما فقیه معاصر مرحوم آیت الله العظمى میرزا جواد تبریزى مى‌نویسد این روایت معناى دیگرى دارد:

ونحن نلتزم بمضمون هذه الروایات فنقول: إن اللباس إذا اختص به أعداء الدین فلا یجوز لبسه، مثل القبعة التی یختص بلبسها الیهود. ولکن لباس السواد لم یثبت اختصاص لبسه بأعداء الدین، نعم یمکن ثبوت الإختصاص بخصوص (اللبادة السوداء) فإن لبسها من مختصات علماء الیهود والنصارى، وإذا ثبت ذلک فیها فلبسها حرام .

این روایت مى‌گوید: لباسى که مخصوص اعداءالله است پوشیدنش جایز نیست مانند کلاه فرنگى که فقط یهودیان از آن استفاده مى‌‌کنند. اما ثابت نشده است که لباس سیاه اختصاص به اعدالله پیدا کرده‌ باشد. پس اگر لباسى از مختصات اعداءالله باشد مانند لباده سیاه، پوشیدن آن حرام است.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج 9، ص253، ناشر: دار السیرة، بیروت، لبنان الطبعه الأولى 1422

با این حساب این روایت را نمى‌شود در زمره روایات دسته دوم ذکر کرد و از آن کراهت پوشش سیاه را استفاده کرد. در این دسته همان روایت نخست مى‌ماند.

نتیجه گیری فقها از روایت : کراهت لباس سیاه در نماز

در یک بررسى کلی،‌ مجموعه عظیمى از فقهاء‌ در کتاب‌هاى فقهى شان بابى را تحت عنوان (مکروهات الصلاة) باز کرده‌اند که با استناد به روایات فوق،‌ و با ذکر دلائلی، یکى از مکروهات را در نماز پوشیدن لباس سیاه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند.

1. شیخ طوسی

مرحوم شیخ طوسى در کتاب ‌الخلاف‌ مسأله 247 بدون اشاره به روایات، دلیل کراهت را اجماع فرقه و احتیاط ذکر کرده‌است:

 تکره الصلاة فی الثیاب السود. وخالف جمیع الفقهاء فی ذلک. دلیلنا: إجماع الفرقة وطریقة الاحتیاط.

نماز در لباس سیاه مکروه است و در این مسأله تمام علماى [عامه] مخالفت کرده اند. دلیل ما بر کراهت،‌ اجماع و راه احتیاط است.

الطوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن متوفای(460 هـ) الخلاف، ج1/ 506، التحقیق: جماعة من المحققین، ناشر: مؤسسة النشر الإسلا مى‌التابعة لجماعة المدرسین ،قم 1407 هـ‍

2. محقق حلی:

وتکره الصلاة فی الثیاب السود خلا العمامة، والخف قاله الأصحاب: روی عن النبی صلى الله علیه وآله أنه قال: (البسوا من ثیابکم البیاض فإنها من خیر ثیابکم) وأمره علیه السلام بهذا اللون یدل على اختصاصه بالمصلحة الراجحة فیکون ما یضاده غیر مشارک فی المصلحة، وأشد الألوان مضادة للبیاض السواد.

 ویؤید ذلک من طریق الأصحاب، ما رواه أحمد بن محمد بن رفعه عن أبی عبد الله علیه السلام قال: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَکْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِی ثَلَاثَةٍ الْعِمَامَةِ وَ الْخُفِّ وَ الْکِسَاءِ.

نماز در لباس سیاه به جز عمامه و چکمه سیاه مکروه است. این قول را اصحاب امامیه گفته اند. از رسول خدا صلى الله علیه وآله روایت شده که فرمود: لباس سفید تان را بپوشید؛ زیرا این لباس، از بهترین لباس شماست. دستور رسول خدا بر پوشیدن رنگ سفید، دلالت دارد که یک مصلحت راجحى در آن است پس ضد این رنگ (مانند رنگ سیاه)‌ در این مصلحت با رنگ سفید مشترک نیست و شدید ترین رنگ از نظر ضدیت با سفید، رنگ سفید است.

این قول به کراهت را روایتى که احمد بن محمد از امام صادق علیه السلام نقل کرده تأیید مى‌کند که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله علیه وآله پوشش سیاه را دوست نداشت مگر در سه چیز:‌ عمامه ،‌ چکمه و عباء.

المحقق الحلی ، أبو القاسم نجم الدین جعفر بن الحسن (متوفای: 676)، المعتبر، ج 2، ص94، تحقیق وتصحیح: عدة من الأفاضل / إشراف: ناصر مکارم شیرازی، ناشر: مؤسسة سید الشهداء (ع)– قم

3. شهید اول:

الثالثة: تکره الصلاة فی الثیاب السود، لما رواه الکلینی عمن رفعه إلى أبی عبد الله علیه السلام: «یکره السواد الا فی ثلاثة: الخف، والعمامة، والکساء». وفی مرفوع آخر إلیه علیه السلام فی القلنسوة السوداء: لا تصل فیها، فإنها لباس أهل النار.

وروی عن النبی صلى الله علیه وآله: «البسوا من ثیابکم البیاض، فإنها من خیر ثیابکم» وفیه دلالة على أفضلیة البیض للمصلحة، فاالمضاد لا یشارکها فی المصلحة.

مسأله سوم در این است که نماز در لباس سیاه مکروه است. به دلیل آنچه مرحوم کلینى از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلى الله علیه وآله پوشش سیاه را دوست نداشت مگر در سه چیز:‌ عمامه ،‌ چکمه و عباء. و در روایت دیگر امام صادق در پاسخ از پوشیدن کلاه سیاه در نماز فرمود:‌ در آن نماز نخوانید؛‌ زیرا او از لباس اهل آتش است.

از رسول خدا صلى الله علیه وآله روایت شده که فرمود: لباس سفید تان را بپوشید زیرا بهترى لباس شما از نظر رنگ است. این روایت بر افضلیت رنگ سفید به خاطر وجود مصلحتى که در آن است؛ دلالت مى‌کند و رنگى که ضد آن است در این مصلحت با آن شریک نیست.

العاملی الجزینی ، محمد بن جمال الدین مکی ، معروف به شهید اول، (متوفای : 734 - 786 ه‍ ق ) ذکرى الشیعة فی أحکام الشریعة،ج 3، ص55، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة : الأولى، 1419 ه‍

4. سید علی طباطبائی

روشن ترین عبارت در مورد روایات مورد بحث، از سید على طباطبائى است:

(وتکره) الصلاة (فی الثیاب السود ما عدا العمامة والخف) والکساء، لاطلاق المستفیضة بکراهة لبسها، عدا المستثنیات الثلاثة، مع تصریح جملة من النصوص بکراهة الصلاة فی خصوص القلنسوة، معللة بأنها لباس أهل النار، والتعلیل عام لا یخص المورد کما یستفاد من النصوص. مضافا إلى عموم المرسل: لا تصل فی ثوب أسود، فأما الخف والکساء والعمامة فلا بأس.

نماز در لباس سیاه، جز عمامه و چکمه و عباء مکروه است. دلیل اطلاق روایات مستفیضه در کراهت پوشش سیاه است. با این که پاره‌ى از نصوص به کراهت نماز در خصوص کلاه سیاه تصریح دارد و تعلیلش این است که قلنسوه از لباس اهل نار و این تعلیل خاص این مورد نیست بلکه عام است که شامل لباس سیاه هم مى‌شود. علاوه بر آن عموم روایات دیگرى در خصوص نماز است که فرموده:‌در لباس سیاه نماز نخوانید و چکمه و عبا و عمامه را از این عموم استثناء کرده‌است.

الطباطبائی ، السید علی، المتوفى سنة 1231 ه‍ ق ، ریاض المسائل ، ج 3، ص201، تحقیق ونشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم، طبع الأولى 1414هـ

5. آقا رضا همدانی

نعم یمکن الاستدلال لکراهة الصلاة فی الثیاب السود بمفهوم التعلیل الوارد فی القلنسوة فیما رواه فی الکافی عن الحسن بن أحمد عمن ذکره عن أبی عبد الله علیه السلام قال قلت له أصلی فی القلنسوة السوداء فقال لا تصل فیها فإنها لباس أهل النار فإنه یدل على کراهة کلما هو من لباس أهل النار ومن جملته الثیاب السود.

 کما یشهد له روایة حذیفة بن منصور قال کنت عند أبی عبد الله علیه السلام بالحیرة فاتاه رسول أبی العباس الخلیفة یدعوه فدعى بممطر أحد وجهیه اسود والاخر ابیض فلبسه فقال أبو عبد الله علیه السلام اما انی ألبسه وانا اعلم أنه لباس أهل النار إذ الظاهر أن ذلک من حیث السواد لا خصوصیة الممطر ..

وکیف کان فلا تأمل فی الحکم خصوصا بعد ما حکى عن بعض من دعوى الاجماع علیه.

ممکن است براى کراهت نماز در لباس سیاه، به مفهوم تعلیل در روایت امام صادق علیه السلام استدلال شود که حضرت در پاسخ سؤال از نماز گزاردن در کلاه سیاه فرمود: در آن نماز نخوانید زیرا آن از لباس اهل آتش است. واین تعلیل بر کراهت هر چیزى که از لباس اهل نار باشد؛ دلالت دارد و از جمله لباس اهل نار،‌ لباس سیاه است.

شاهد آن، روایت حذیفه ابن منصور است که تعبیر امام صادق از کت بارانى که یکطرف آن سیاه بود به لباس اهل نار ؛ ظاهراً‌ از جهت سیاه بودن آن است نه خصوصیت دیگر آن. به هر حال در حکم (‌کراهت)‌ جاى تأمل نیست به ویژه با ادعاى اجماعى که از بعضى حکایت شده‌است.

الهمدانی ، آقا رضا، ( متوفای: 1322) مصباح الفقیه ،ج 2، ص162، ناشر : انتشارات مکتبة النجاح- طهران، توضیحات : طبعة حجریة.

6. صاحب جواهر

صاحب جواهر در ابتدا‌، عبارت محقق حلى را مى‌آورد: ‌

(الثامنة‌ تکره الصلاة فی ثیاب السود ما عدالعمامة‌ والخف)

 هشتمین مطلب کراهت نماز در جامه سیاه است. به جز عمامه و کفش، یا پاپوش مشکى که استفاده آنها کراهتى ندارد.

و سپس مى‌فرماید:

بلا خلاف اجده فی المستثنی منه،‌ بل ربما ظهر من بعضهم الاجماع علیه. بل عن الخلاف ذالک صریحا وهو الحجة. مضافاً ‌الی استفاضة ‌النصوص فی النهی عن لبسه الذی ربما قیل باستفادة الکراهة فی خصوص الصلاة منه. إما لدعوى اتحاد الکونین کما سمعته فی المغصوب، أولأن إطلاق الکراهة یقتضی شمول خصوص الصلاة، ولا ینافیه شمول غیرها، إذ لیس المراد اختصاص الصلاة بذلک من بین الأفراد، بل المراد الکراهة فیها بالخصوص وإن کان غیرها من الأفراد کذلک، وقد سمعت نظیره فی استحباب خصوص بعض الأذکار فی الصلاة،

در کراهت لباس سیاه در نماز، اختلافى میان علماء نمى‌یابم؛ بلکه چه بسا از کلام بعض فقهاء‌ اجماع بر کراهت به دست مى‌آ‌ید. این اجماع برکراهت در کتاب خلاف (‌شیخ طوسی) صریح است و این حجت است. علاوه بر این که،‌ روایات دال بر کراهت به حد استفاضه است. چه بسا گفته شده است: مستفاد کراهت [از روایت] در خصوص نماز است،.

دلیل اجماع برکراهت یا به دلیل اتحاد کونین (‌بودن در حال نماز که امر دارد و پوشیدن لباس سیاه که نهى دارد) است؛ چنانچه در بحث مغصوب اتحاد کونین مطرح است. یا به دلیل این که اطلاق کراهت (روایات کراهت مطلق سیاه‌پوشی) شامل خصوص نماز است و این منافات ندارد که شامل غیر موارد نماز هم بشود (‌مانند لباس احرام و کفن مردگان) زیرا مراد این نیست که از میان افراد، نماز به کراهت اختصاص دارد بلکه مراد این است که کراهت پوشش سیاه در نماز ویژه‌است. نظیر این مطلب را در استحباب بعض اذکار خاص داریم که در نماز مستحب است.

ایشان بعد نقل این دو دلیل مى‌گوید: من بى نیاز این تکلف و توجیه هستم خصوصاً‌ این توجیه اخیر؛ زیرا ممکن است عبارات روایات: لا تصل فی ثوب أسود، فأما الکساء والخف والعمامة فلا بأس. و روایت: إنی أصلی فی القلنسوة السوداء قال : لا تصل فیه فإنها لباس أهل النار. خلاف را ثابت کند. (زیرا این روایات مخصوص نماز است و اطلاقى ندارد که شامل موارد دیگر شود) بعد در ذیل روایت قلنسوه مى‌گوید: ولا ریب فی ظهور التعلیل فیه بکراهة الصلاة فی کل ما کان کذلک.

بعد مى‌گوید:‌ روایاتى که در نهى از پوشش سیاه به صورت مطلق آمده؛ تعبیرهاى انه لباس فرعون ،انه زی بنی العباس و انه لباس اهل النار تعلیل است . آشکار است که این نهى از جهت خود این رنگ است نه خصوصیت ممطر مثلا.

بل من المعلوم کون ذلک من حیث السواد لا خصوصیة الممطر، کما أن من المعلوم کون لبسه للتقیة، فیتجه حینئذ کراهة الصلاة فیه للتعلیل المزبور.

النجفی، الشیخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ‌ج8 ص230، تحقیق: الشیخ عباس القوچانی، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، طهران، الطبعة: الثالثة،‌ 1367ش.

8. . میرزا جواد تبریزی

سؤال: ألا یکره للمصلی لبس السواد؟ کیف نجمع بین هذا الحکم الشرعی وبین استحباب لبس السواد عزاءا على الحسین علیه السلام؟

 جواب: لم یثبت کراهیة لبس السواد لا فی الصلاة ولا فی غیرها، نعم ورد فی بعض الروایات ما یستفاد منها کراهیة لبس السواد، ولکنها ضعیفة السند، ومع الإغماض عن ضعفها، فالکراهة فی الصلاة بمعنى أقل ثوابا، ولبس السواد فی عزاء الحسین والأئمة علیهم السلام لأجل إظهار الحزن وإقامة شعائر المذهب مستحب نفسی، وثوابه أکثر من نقص الثواب فی الصلاة، والله العالم.

آیا پوشش سیاه در نماز مکروه نیست؟ از آن طرف در ایام عزادارى امام حسین علیه السلام پوشیدن سیاه مستحب است بین این حکم شرعى و استحباب چگونه باید جمع کرد؟

جواب: کراهت پوشش سیاه در نماز و غیر آن (مطلقا) ‌ثابت نیست. بلى از پاره‌ى روایات این کراهت استفاده مى‌شود ولى آنها از نظر سند ضعیف اند. اما با صرف نظر از ضعف سندى آنها، کراهت پوشش سیاه در نماز به معناى کم بودن ثواب نماز است؛ اما پوشش سیاه در عزادارى امام حسین چون به خاطر اظهار حزن و اقامه شعائر مذهب است؛‌ مستحب نفسى است.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج 9، ص247، ناشر: دار السیرة ـ بیروت، الطبعه الأولى 1422

بعد از نقل کلمات فقهاء‌ روشن شد که نماز در لباس سیاه مکروه است.

 شاید شبهه‌اى دیگرى براى خوانندگان مطرح شود که در ایام محرم و یا ایام شهادت ائمه علیهم السلام که عاشقان و شیعیان آنها سیاه پوش مى‌شوند و با این لباس نماز مى‌خوانند. آیا باز در این موارد حکم کراهت باقى است؟

پاسخ این شبهه را از بیان حاج آقا میرزا جواد تبریزى (‌اعلى الله مقامه)‌ که از ایشان استفتاء‌شده است مى‌آوریم:

 سؤال: ما حکم اللباس الأسود فی الصلاة أیام وفیات الأئمة علیهم السلام، هل هو مکروه ؟ جواب : إذا کان اللبس بداع إظهار الحزن وتعظیم الشعائر فلیس بمکروه، والله العالم.

اگر این پوشش به انگیزه اظهار حزن و تعظیم شعائر باشد مکروه نیست.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج 9، ص247، ناشر: دار السیرة، بیروت، لبنان الطبعه الأولى 1422

نتیجه:

با دقت در کلمات بزرکان این نتایج به دست مى‌‌آید:

1. دلیل فتوا بر کراهت پوشش سیاه در نماز، اجماع است و گاهى از تعلیل در روایات دسته اول وتقید اطلاق روایات دوم و گاهى از روایاتى که در مورد پوشش رنگ سفید است به همراه این دو دسته، بر مطلب استدلال شده‌است.

2. فتواى فقهاء برکراهت است نه حرمت؛ که آن را مستشکل مى‌گفت.

3. در فتاواى آنها خصوص کراهت پوشش سیاه در نماز است نه مطلقا در همه جا. چنانچه صاحب جواهر آن را به صراحت بیان کرده: ربما قیل باستفادة الکراهة فی خصوص الصلاة منه. این فتوا بر اساس قانون تقیید و تخصیص است به این بیان که: روایات دسته اول مخصوص بیان حکم نهى از پوشش سیاه در نماز است . اما روایات دوم از پوشش سیاه مطلقا نهى مى‌کند. دسته اول دسته دوم را تقیید مى‌‌کند و کراهت پوشش سیاه در خصوص نماز استفاده مى‌شود پس در غیر نماز کراهت ندارد.

4. نکته مهم در فتواى فقهاء این است که این کراهت، کراهت اصطلاحى (‌به معناى رحجان ترک به خاطر نبود مصلحت) نیست؛ بلکه کراهت در این جا به معناى این است که نماز در پوشش سیاه ثوابش کمتر است.

به عبارت دیگر:‌ نهى در این جا ارشادى است، ارشاد به این که نماز در پوشش سیاه ثوابش کمتر از نماز در پوشش سایر رنگها اما مجزى و صحیح است نه این که باطل باشد.

4. از کراهت لباس سیاه در نماز نیز مواردى مانند عبا و عمامه مشکى استثنا شده‌است و اگر این موارد در حال نماز باشد مکروه نیست.

با توجه به این نکات و فتاوا، دیگر محلى براى این شبهه باقى نمى‌ماند که آیا در در ایام عزادارى ائمه علیهم السلام و محرم و عاشورا پوشیدن لباس سیاه، حرام است یا مکروه؟ زیرا نظر علماء بر کراهت در خصوص نماز است و در مورد ایام محرم و سوگواری، سیاه‌پوشى مستحب است که در بخش سوم به آن پرداخته شده‌است.

بخش سوم: ادله استحباب سیاه‌پوشی ، نقد تعارض و بیان موارد استثنا

در این بخش مستند فقهاء بر استحباب سیاه‌پوشى در عزادارى و روایاتى را که از پوشش سیاه نهى مى‌کنند مورد بررسى قرار مى‌دهیم.

فصل اول: مستند فقهاء در فتوا بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

همانطور که گفته شد، علماى شیعه، سیاه‌پوشى در عزادارى را از مطلق کراهت سیاه‌پوشى استثنا کرده‌اند؛ دلیل این کار، روایتى است که با سند صحیح از ائمه علیهم السلام به ما رسیده است؛ در این جا ابتدا‌ خود روایت را ذکر کرده و سپس سلسه سند آن را مورد بررسى قرار مى‌دهیم:

الْحَسَنُ بْنُ ظَرِیفٍ بن ناصِح عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ لَبِسَ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ السَّوَادَ وَالْمُسُوحَ وَکُنَّ لَا یَشْتَکِینَ مِنْ حَرٍّ وَلَا بَرْدٍ وَکَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ.

ابو حفص عمر، فرزند امام سجاد و برادر ناتنى امام باقر مى‌گوید: زمانى که حسین بن على(علیهما السلام) به شهادت رسید، زنان بنى هاشم لباسهاى سیاه و جامه هاى خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمى‌کردند و پدرم، على بن الحسین(علیهما السلام) به علت (اشتغال آنان به) مراسم عزادارى، براى شان غذا آماده مى‌کرد.

أحمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن ج2 ص420 متوفای274 التحقیق: السید جلال الدین الحسینی، ناشر: دار الکتب الإسلامیة– طهران، الطبعة الأولی - 1330 ش

بررسی سند روایت :

<!--[if !supportLists]-->1.    <!--[endif]-->الحسن بن ظریف:

نجاشى در باره او مى‌گوید:

الحسن بن ظریف بن ناصح کوفی یکنى أبا محمد ثقة.

حسن بن ظریف از اهل کوفه و کنیه اش ابا محمد و شخص موثق بود:

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،، ص61، رقم: 140، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلا مى‌ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

<!--[if !supportLists]-->2.    <!--[endif]-->ظریف بن ناصح:

نجاشى در باره او مى‌گوید:

ظریف بن ناصح أصله کوفی، نشأ ببغداد، وکان ثقة فی حدیثه، صدوقا. له کتب.

ظریف بن ناصح از اهل کوفه و در بغداد بزرگ شد و زندگى کرد،‌ او در روایت موثق و راستگو و داراى کتاب هاى بود.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،، ص209، رقم: 553، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلا مى‌ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

مشروعیت سبّ و لعن از دیدگاه اهل سنت

مقدمه و معنی لعن

مقدمه :

سخنان علمای اهل سنت در مورد شیعه و سب صحابه :

ابن تیمیه :

احسان الهی ظهیر :

دکتر ناصر القفاری :

دکتر مصطفی حلمی :

دکتر محمد أمحزون :

دکتر غالب عواجی :

فتوای بن جبرین در مورد کفر شیعه :

شیخ عادل کلبانی:

نظر علمای اهل سنت در مورد ساب الصحابة :

سب صحابه از فواحش محرمات و از کبائر است :

سب صحابه موجب خروج از دین

به بدن ساب صحابی دست نزنید !

نقل روایت از ساب صحابه حرام است :

ساب صحابه ، حق ندارد از فیء استفاده کند :

کسی که صحابه را مستحق دشنام بداند ، باید سوزانده شود !

ساب صحابه یا اعدام می‌شود و یا تعزیر :

تعزیر می‌شود :

دشنام دهنده صحابه باید کشته شود

ساب شیخین و حسنین کشته می‌شود :

ساب شیخین کشته می‌شود و توبه‌اش نیز مقبول نیست !

ساب شیخین یا مبشرین بالجنة کشته می‌شود :

ساب ابوبکر و عمر شلاق می‌خورد و ساب امهات مومنین کشته می‌شود!

سبّ خلفا و صحابه بهانه‌ای برای فتوى به قتل شیعه و غارت اموال آنان !

هرکس یک رافضی (ساب ابوبکر و عمر) را بکشد ، بهشت بر او واجب می‌شود !

ادامه این هجوم تا عصر حاضر :

یک بام و دو هوا ! برخوردهای دوگانه ، با سب خلفا و سب یا قتال علی بن ابی طالب‌!

گناه سب علی کمتر از سب ابوبکر و عمر و عثمان است !

ساب ابوبکر و عمر و عثمان کشته شود و جسدش سوزانده ، اما ساب علی ، تنها تعزیر !

نظر اهل سنت راجع به قاتلین عثمان!

کلام ابن حزم :

کلام ابن تیمیه :

کلام ابن کثیر :

کلام ذهبی :

کلام عبد العزیز دهلوی :

کلام محمد بن عبد الوهاب :

نظر علمای اهل سنت در مورد دشمنان امیر مومنان و قاتل حضرت !

قاتل علی (علیه‌السلام) اجتهاد کرد و ثواب برده است !

قاتل علی (علیه‌السلام) اهل روزه و نماز بود و برای محبت خدا او را کشت!

قاتل علی (علیه‌السلام)  عابدترین مردم بود !

سخن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مورد قاتل امیرمومنان علی (علیه‌السلام)

بررسی نظر شیعه و اهل سنت در مورد صحابه

 

نظر شیعه در مورد صحابه :

گروه اول از صحابه :

1- کسانی که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به شهادت رسیدند :

2- کسانی که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با ایمان از دنیا رفتند :

3- کسانی که در اعتقاد به امامت علی (علیه‌السلام) ثابت ماندند :

4- کسانی که پس از مدتی، به طرف امیر مومنان (علیه‌السلام) برگشتند :

صحابه مدافع امیر مومنان در جنگ جمل :

صحابه مدافع امیر مومنان در جنگ صفین :

گروه دوم از صحابه :

گروه سوم از صحابه :

کلام علمای شیعه در مورد صحابه :

خلاصه نظر شیعه :

نظر اهل سنت در مورد صحابه :

صحابه همگی عادل ، جزو اولیای الهی و برترین مخلوقات بعد از انبیا هستند !

تعریف صحابی در نظر اهل سنت :

عدد صحابه در نظر اهل سنت :

صحابه شناخته شده در نظر اهل سنت:

معنی لعن

لعن در لغت : راندن و دورکردن از خوبی‌ها

سب در لغت و فرق آن با لعن  :

 

لعن و سب در قرآن

سب در قرآن:

لعنت کنندگان در قرآن :

خداوند :

ملائکه :

همه مردمان (الناس اجمعین) :

پنج تن آل عبا :

توضیحی در مورد این آیه :

داوود و عیسی بن مریم :

ندا دهنده ای در روز قیامت ( موذّن) :

مرد در لعان :

امت های کافر در روز قیامت و در جهنم (یکدیگر را لعنت می کنند) :

لعنت کنندگان (اللاعنون) :

نامشخص :

لعنت شدگان در قرآن :

گروه اول : عناوینی که مخصوص کفار و غیر مسلمانان است :

1- کفار و مشرکین :

2- گروهی از نصارا که به مباهله با رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پرداختند :

3- اصحاب سبت :

4- اهل کتابی که به دستورات پیامبران ایمان نیاورده کافر شدند :

5- کسانی که به جبت و طاغوت ایمان آورده و می‌گفتند کفار از مسلمانان هدایت شده‌ترند :

6- شیطان :

7- کسانی که خداوند بر آنان غضب گرفت و آنان را مسخ کرد :

8- یهودی که می‌گفتند دست خدا بسته است !

9- قوم عاد :

10- فرعون ، لشکرش و بزرگان قومش از جمله هامان:

11- قوم فرعون :

12- امت‌های جهنمی :

13- بنی‌اسرائیلی که پیمان الهی را شکستند :

گروه دوم : عناوینی که مربوط به مسلمانان منافق است :

1- منافقین:

2- کسانی که در دل‌هایشان بیماری است و کسانی که در مدینه شایعه پراکنی می‌کردند :

3- کسانی که در صلح حدیبیه به خدا گمان بد بردند :

گروه سوم : عناوینی که شامل مسلمانان غیر منافق نیز می‌شود :

1- کسانی که خدا و رسولش را بیازارند :

ترجمه عمرو بن شاس :

2- مردی که در لعان دروغ بگوید :

3- شجره ملعونه :

مقصود از شجره ملعونه چیست ؟

4- کسانی که حقایق دینی را بعد از آنکه نازل شد از مردم پنهان کنند :

5- ظالمان :

ظالمان در قرآن :

ا. مومنینی که کافران را به عنوان ولی خویش بگیرند :
ب. مومنینی که دیگران را به سخره گیرند ، یا آنان را به نام یا القاب زشت بخوانند :
ج. هر کس از حدود الهی تجاوز کند :
د. هر کس به غیر آنچه خداوند نازل کرده حکم نماید :

ظالمان در روایات : صحابه ، صحابه را به عنوان ظالم معرفی کرده‌اند !

6- پیمان‌شکنان و فسادکنندگان در زمین و آنان که آنچه خدا دستور وصل آن را داده (صله رحم) قطع کنند :

7- کسی که زنان پاکدامن را متهم به بی‌عفتی کند :

8- کسی که از روی عمد مسلمانی را بکشد :

9- بزرگانی از امت‌ها که در جهنم عذاب می‌شوند :

10- دروغگویان :

لعن در سنت رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله)

 

توضیحی در رابطه با سب در لسان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) :

انواع لعن در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ‌

1- لعن صاحبان صفتی خاص در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با سند صحیح :

1-4 واصلة ، مستوصلة ، واشمة ، مستوشمة :

5-8 نامصة ، متنمصة ، متفلجة ، مغیرة لخلق الله

نکته‌ای راجع به این روایت :

9-12آکل ربا ، موکل ربا ، کاتب ربا ، شاهد بر ربا

13- من باع من الیهود الشحوم :

14-23 الخمر ، عاصر الخمر ، معتصرها ، شاربها ، حاملها ، المحمولة الیه ، بائعها ، مبتاعها ، ساقیها ، مسقاها:

24- الیهود الذین اتخذوا قبور أنبیائهم مساجد :

25- زوارات القبور :

26- السارق :

27-28 الرجال المخنثین ، النساء المترجلات او المتبرجات

29-32 من أحدث فی المدینة حدثا ، من آوى فی المدینة محدثا ، من والى قوما بغیر اذن موالیه ، من أخفر مسلما :

33-34 الراشی ، المرتشی :

35-40 الزائد فی کتاب الله ، المکذب بقدر الله ، المتسلط بالجبروت لیعز من أذل الله ویذلّ من أعز الله ، المستحل لحرم الله ، المستحل من عترة الرسول ما حرم الله ، التارک لسنة رسول الله (ص)

41-42 آوی الصدقة ، المرتد اعرابیا بعد الهجرة

43-44 المراة تلبس لبسة الرجل ، الرجل یلبس لبسة المرأة

45-46 المتشبهین بالنساء ، المتشبهات بالرجال :

47- نساء کاسیات عاریات:

48-50 مانع الصدقة ، الحالّ ، المحلل له :

51- الذی یاتی المرأة فی دبرها

52-54 الخامشة وجهها ، الشاقة جیبها ، الداعیة بالویل والثبور

55-60 من غیّر تخوم الأرض ، من ذبح لغیر الله ، من لعن والدیه ، من کمه أعمی عن السبیل ، من وقع علی بهیمة ، من عَمِل عَمَل قوم لوط :

61- من آوی محدثا (مطلقا فی المدینة او غیرها):

62- من أحدث حدثا (مطلقا فی المدینة او غیرها) :

63- المصوّر :

64- امراة دعاها زوجها الی الفراش فتأبى

65- من أشار الی مسلم بحدیدة :

66- الدنیا وما فیها غیر ذکر الله وما والاه أو عالما أو متعلما :

67-68 من وسم البهیمة فی وجهها ومن ضربها فی وجهها

69-70 من ادعی الی غیر ابیه ومن انتمی الی غیر موالیه :

71-72 آکل ثمن الخمر والمشتراة له الخمر :

73-75 من لم یعدل فی الحکم من أمراء قریش ، من لم یرحم منهم اذا استرحم ، من لم یف بعهده منهم اذا عاهد :

76- من اتخذ ذات الروح غرضا :

لعن صاحبان صفتی خاص در کلام رسول خدا بدون تصحیح سند :

لعن و سب صحابه :

بررسی دلالی روایات مربوط به حرمت دشنام به صحابه :

مخاطب رسول خدا (صلى الله علیه وآله)  کیست ؟

مقصود از صحابه‌ای که نباید به آنان دشنام داد چه کسانی است ؟

پاسخ اهل سنت به این اشکال :

نقد توجیهات اهل سنت :

پاسخ به توجیه اول :

پاسخ به توجیه دوم :

پاسخ به توجیه سوم :

بررسی سندی روایات مربوط به لعن ساب الصحابة :

روایت خلال در السنة :

روایت احمد در فضائل الصحابة :

ابو شیبه جوهری ضعیف است

روایت ابن ابی شیبه :

روایت مرسل است

روایات هیثمی :

بررسی روایات هیثمی :

سند روایت اول :

ا. عطاء بن ابی رباح :

ب‌. عطاء الخراسانی :

ج.عطاء بن السائب :

سند روایت دوم :

اقرار به عدم صحت روایات لعن کسی که به صحابه دشنام دهد :

2- لعن قبایلی خاص در کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله)

قبائل لِحْیان ورِعْل وذَکوان وعصیة (و عضل و قارة و زغب)

این قبایل چه کسانی بودند ؟و چرا رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آنان را لعنت کرد ؟

آیا این لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مورد اجابت قرار گرفت ؟

قوم مغیرة بن شعبه :

3- لعن افراد به صورت مستقیم ، در سنت رسول خدا (صلى الله علیه وآله)

1- حکم بن عاص 2- نسل حکم (از جمله مروان بن حکم داماد عثمان)

نقل لعنت از زبان عائشه:

سند روایت :

محمد بن زیاد القرشی الجمحی :

شعبة بن الحجاج :

امیة بن خالد :

علی بن الحسین بن مطر الدرهمی :

نقل لعنت از زبان امام حسن (علیه‌السلام) :

نقل این لعنت توسط عبد الله بن زبیر :

3- ابوسفیان 4– یزید بن ابو سفیان 5–  معاویه بن ابی سفیان

این سه نفر چه کسانی هستند ؟

نفرین مخصوص معاویه :

اجابت نفرین پیامبر (صلى الله علیه وآله) در حق معاویه

پاسخ ذهبی از تأویل رکیک حدیث

دستور (یا عدم منع) به دشنام یکی از همسران آن حضرت توسط یکی دیگر از همسران !!!

عدم منع رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از لعن ابوبکر :

اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :

6 - عمرو بن العاص

7 و8- دو نفر از صحابه که ایشان را اذیت می کردند :

9- یکی از صحابه که با کنیز خویش بدون استبراء نزدیکی کرده بود :

توضیح روایت :

10- کفار قریش و خدایانشان:

لعن یاران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) توسط یاران رسول خدا

1- صحابه‌ای که امیر مومنان (علیه‌السلام) آنها را لعنت فرموده است :

1-7 معاویه و عمرو بن العاص و اباالاعور و حبیب (بن مسلمه) و عبد الرحمن بن خالد و ضحاک بن قیس و ولید

8- عبد الله بن الزبیر

9- ابو موسى اشعری

10-12 مغیرة بن شعبة ، بسر بن أرطاة ، مروان بن حکم

2- صحابه‌ای که امام حسن (علیه‌السلام) آنها را لعنت فرموده است‌:

معاویة بن أبی‌سفیان :

آمین بزرگان شیعه و سنی برای این نفرین حضرت :

شما نیز آمین بگویید :

مروان بن حکم :

3- ابوبکر یکی از غلامان خویش را لعنت می‌کند !

توضیحی در مورد این روایت :

4- صحابه‌ای که عمر آنان را لعنت کرده است :

خدا سعد بن عبادة را بکشد !!!

خدا سمره را بکشد !

ترجمه سمرة :

5- صحابه‌ای که عائشه آنان را لعنت (نفرین) کرده است :

عثمان بن عفان :

خدا نعثل (عثمان) را بکشد !

عدم نهی عائشه از لعن عثمان :

نفرین معاویه و عمرو بن العاص :

مدارک این ماجرا:

سایر مدارک :

نفرین مخصوص عمرو بن العاص :

نفرین محمد بن ابی‌بکر به خاطر کشتن عثمان !

6- لعن عبد الله حمار صحابی به خاطر شرابخواری توسط یکی دیگر از صحابه

 

دشنام به یاران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) توسط یاران رسول خدا

1- صحابه‌ای که امیر مومنان علی (علیه‌السلام) آنها را دشنام داده است !

عثمان بن عفان :

دشنام امیر مومنان و عثمان به یکدیگر :

امیر مومنان (علیه‌السلام) :عثمان نعثل است و سعید بن العاص شقی !

سعید بن العاص :

عباس عموی رسول خدا (صلى الله علیه وآله) !

محمد بن طلحه بن عبید الله :

2- صحابه‌ای که امام حسین (علیه‌السلام) آنها را دشنام است :

مروان بن حکم ، پدرش و قومش:

3- صحابه‌ای که ابوبکر به آنان دشنام داده است :

امیر مومنان علی (علیه‌السلام) :

ترجمه ابوهلال عسکری :

نقل روایت توسط ابن ابی الحدید ، با اشاره به مخاطب :

یکی از صحابه که به ابوبکر دشنام می‌داد !

اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :

4- صحابه‌ای که عمر به آنان دشنام داده است :

خالد بن ولید ، دشمن خدا است !!!

ابوهریره  دشمن خدا و قرآن:

خطاب به ابوهریره : مادرت تورا برای خرچرانی تغوط کرده!!!

سعد بن عبادة منافق است !

حاطب بن أبی بلتعة (از اهل بدر) منافق است !

توجیهات اهل سنت برای این روایت :

ابوحذیفه (از اهل بدر)‌ منافق شده است !

یکی از صحابه (ذوالخویصرة) منافق است !

اقرار علمای اهل سنت : ذوالخویصره جزو صحابه است :

عبد الله بن ابی منافق و خبیث است !

5- صحابه‌ای که عثمان به آنها دشنام داده است :

امیرمومنان علی (علیه‌السلام) :

عائشه و حفصه همسران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) :

6- صحابه‌ای که عائشه آنان را دشنام داده است:

سکوت عائشه در برابر دشنام به امیرمومنان علی(علیه‌السلام) :

دشنام او به زینب بنت جحش (همسر رسول‌خدا صلى الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم ‌السلام)‌:

دشنام عائشه به عثمان بن عفان :

اولین کسی که عثمان را نعثل نامید عائشه بود!

عثمان تا قبل از کشته شدن ، نعثل بود ! بعد از قتل مظلوم !

عدم نهی عائشه از دشنام به عثمان :

دشنام عائشه به صفیه (همسر رسول خدا)

7- صحابه‌ای که عمار یاسر به آنها دشنام داده است :

عثمان :

خالد بن ولید :

8- صحابه‌ای که خالد بن ولید آنان را دشنام داده است :

عمار یاسر :

عبد الرحمن بن عوف :

9- دشنام عمرو بن العاص و ابو موسی أشعری به یکدیگر

10- دشنام سعد بن معاذ و سعد بن عبادة به یکدیگر

11- دشنام عبد الله بن أبی حدرد (اسلمی) و یکی از انصار به یکدیگر

12- دشنام یکی از صحابه به ورقة بن نوفل و دشنام برادر ورقه به او :

13- دشنام ولید بن عقبة به بنی عبد المطلب (که شامل رسول خدا صلى الله علیه وآله نیز می‌شود)

14- حذیفه بن یمان ، ابوموسى اشعری را منافق معرفی می‌کند !

15- دشنام عبید الله بن عمر بن خطاب به مقداد :

ترجمه عبید الله بن عمر

16- دشنام ابوذر به یکی از صحابه

توضیحی در مورد این روایت :

17- دشنام ابوهریرة به مروان :

18- دشنام ام مسطح ، به فرزندش مسطح (از اهل بدر)

ترجمه ام مسطح :

19- دشنام ابن عباس ، به عمرو بن العاص :

20- دشنام تعدادی از صحابه به مالک بن الدخشن (از اهل بدر)

ترجمه مالک بن الدخشن :

21- ناسزاگویی صحابه به همدیگر در محضر پیامبر (صلى الله علیه وآله)

ا. دو تن از صحابه از حبشه و نبط :

ب. دو نفر از صحابه در مقابل رسول خدا (صلى الله علیه وآله)

ج. یکی از صحابه از قوم عبد الله بن أبی و یکی از انصار :

د. دو نفر از صحابه از اوس و خزرج :

هـ . دشنام یکی از صحابه به ابوبکر :

اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :

 

صحابه‌ای که به خلفای اهل سنت دشنام داده و یا آنان را لعنت کرده‌اند

1- صحابه‌ای که به ابوبکر دشنام داده‌اند :

ا. صفیه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله):

ب. یکی از صحابه (بدون ذکر نام)

اسناد این روایت و روایات دیگر با همین مضمون :

2- صحابه‌ای که به عثمان دشنام داده‌اند :

امیر مومنان علی (علیه‌السلام) :

عائشه :

اولین کسی که عثمان را نعثل نامید عائشه بود!

عثمان تا قبل از کشته شدن ، نعثل بود ! بعد از قتل مظلوم !

عدم نهی عائشه از دشنام به عثمان :

محمد بن ابی بکر

وی ، عثمان ، معاویه بن خدیج ، معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن العاص را لعنت می کند :

وی در هنگام کشتن عثمان به وی می گوید یا نعثل (ای پیرمرد یهودی):

عمار بن یاسر:

جبلة بن عمرو الأنصاری :

ترجمه جبلة بن عمرو :

جهجاه الغفاری (از اصحاب بیعت رضوان ) :

ترجمه جهجاه :

3- صحابه‌ای که به معاویه دشنام داده یا او را لعن کرده‌‌اند:

امیر مومنان علی (علیه‌السلام) :

امام حسن (علیه‌السلام) :

احنف بن قیس :

عائشه :

مدارک این ماجرا:

سایر مدارک :

سمرة بن جندب :

عقیل بن ابی طالب :

غانمة بنت غانم :

صحابه‌ای که به همسران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) دشنام دادند


1-  صحابه‌ای که به عائشه دشنام داده‌اند

گروهی از صحابه در ماجرای افک (طبق نظر اهل سنت):

ناسزای عثمان بن عفان به عائشه:

ناسزای حکیم بن جبلة به عائشه:

ترجمه حکیم بن جبله

ناسزای زینب بنت جحش همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عائشه :

ناسزای صفیه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عائشه :

2- عائشه به زینب بنت جحش دشنام می‌دهد :

3- ناسزای عائشه به صفیه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله):

4- عثمان به حفصه دشنام می‌دهد !

صحابه‌ای که به امیرمومنان (ع) و سایر اهل بیت رسول خدا (ص) دشنام داده‌اند

دشنام به امیر مومنان (ع) دشنام به رسول خدا (ص) و دشنام به رسول خدا (ص) دشنام به خدا است‌ :

حاکم نیشابوری این روایت را صحیح می‌داند :

هیثمی این روایت را صحیح می‌داند :

ابن وزیر این روایت را صحیح می‌داند :

مناوی متن روایت را مورد پذیرش قرار می‌دهد :

1- ابوبکر :

ترجمه ابوهلال عسکری :

مخاطب ابوبکر چه کسی بود ؟ ابن ابی الحدید پاسخ می‌دهد :

2- عثمان بن عفان :

3- معاویه بن ابی سفیان :

دستور معاویه به لعن امیر مومنان در صحیح مسلم :

اعتراف علمای اهل سنت به حذف «مأمور به» در این روایت

1.  ابن تیمیه حرانی :

2. شیخ عبد الله بن غنیمان :

3 . مقبل بن هادی الوادعی :

4 . دکتر شیخ موسی شاهین لاشین :

برای خوش‌آمد معاویه،حاضرند پیامبران را لعن کنند؛چه‌رسد به علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) :

دشنام معاویه به امیر مومنان علی علیه السلام (با سند صحیح)

دستور معاویه به عقیل بن ابی‌طالب : بالای منبر برو و به امیرمومنان علی (علیه‌السلام) دشنام بده !

دشنام معاویه به امیرم‍‍ؤمنان ، حسنین (علیهما السلام) و ابن‌عباس

معاویه : نمی‌توانم در میان مردم به علی دشنام ندهم !

یکی از شروط صلح‌نامه : معاویه امیرمؤمنان(علیه‌السلام) را لعن نکند ، اما نپذیرفت!!!

گروهی گرد معاویه جمع می‌شدند تا به امیرمؤمنان و امام حسن (صلى الله علیه وآله) دشنام دهند :

ناسزاگویی به امیر مومنان در مجلس معاویه :

دشنام معاویه به بنی‌هاشم :

4- عائشه :

عدم واکنش عایشه به دشنام به امیرمومنان (علیه‌السلام) :

دشنام عائشه به خاندان امیرمومنان (علیه‌السلام) !

5- مغیرة بن شعبة :

خطبا به دستور او امیرمومنان (علیه‌السلام) را لعن می‌کردند :

دشنام او به امیرمومنان (علیه‌السلام) (با سند صحیح) :

عدم واکنش مغیره ، به دشنام به امیرمومنان(علیه‌السلام) (با سند صحیح) :

6- عمرو بن العاص :

دشنام او به امیرمومنان(علیه‌السلام) (با سند صحیح)

دشنام او به بنی‌هاشم :

7- مروان :

دشنام او به امیرمومنان(علیه‌السلام) :

دشنام او به امیرمومنان ، فاطمه زهرا و امام حسن (علیهما السلام)!

لعنت فرستادن او به اهل بیت (علیهما السلام) :

8- بسر بن أرطاة :

9- ولید بن عقبة

10- عتبة بن أبی سفیان

11- عباس عموی رسول خدا (صلى الله علیه وآله) !

12- عبد الله بن الزبیر بن عوام

13- لعن امیرمومنان(علیه‌السلام) در حضور یکی از همسران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) :

14-18 اباالاعور ، ضحاک بن قیس، حبیب بن مسلمة ، ابوموسی اشعری

 

پاسخ به سوالات مربوط به لعن و نتیجه گیری از آیات و روایات

1- آیا برای ما جایز است کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت کرده است ، لعنت کنیم؟

1-  لعن مردم به معنی درخواست لعنت توسط خداوند است .

2-  طلب لعنت همه مردم ، برای گروهی از گناهکاران در قرآن و سنت نبوی :

3- دستور صریح به لعن برخی از گنهگاران

4- لعن توسط رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مجوز لعن برای دیگر افراد :

5- لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) الگوی لعن برای مسلمانان

2- اگر لعن نکنیم ، ما را به جهنم نمی‌برند ، اما اگر لعن کنیم شاید به جهنم برویم :

1- خداوند دستور داده است که به تمامی سنت‌های رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) عمل کنیم ؛ و لعن یکی از سنن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) است.

2- طبق دستور رسول خدا (صلى الله علیه وآله) هر کس را که ملعون است ، باید لعن کرد .

3- آیا لعن ، تنها به صورت غیر مستقیم ، و به صورت لعن صاحبان صفات ناپسند جایز است و در غیر این صورت حرام ؟

اگر کسی را لعن کنی که مستحق لعن نباشد ، لعن به تو باز می‌گردد !

کلام ابن حجر :

1- رسول خدا (صلى الله علیه وآله) عده‌ای را با نام و به صورت مستقیم لعنت کرده‌اند !

جواب اهل سنت : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) علم غیب داشته است !!! و می‌دانسته که ایشان بی‌ایمان می‌میرند !

پاسخ به توجیهات ابن حجر :

ا. عموم اهل سنت علم غیب را حتی برای رسول خدا (صلى الله علیه وآله) قبول ندارند !

ب. آیا اصحابی که به صورت مستقیم مورد لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) واقع شده‌اند نیز کافر مرده‌اند ؟

2- صحابه افراد معینی را لعنت کرده‌اند :

3- اگر لعن به صاحبش برمی‌گردد ، چرا اهل سنت ، شیعه را از لعن منع می‌کنند ؟

4- آیا روایاتی که می‌گوید «اگر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کسی را لعنت کرده باشند ، و او مستحق لعن نباشد ، این لعن ، تبدیل به رحمت برای او می‌شود» صحیح است ؟

کسی که تمام سخنان او از وحی است و موصوف به خلق عظیم ، به ناحق کسی را نفرین نمی‌کند!

آیه « وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ »

آیات « وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى »

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : هرآنچه در هنگام خشم یا رضا بگویم ، حق است .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : تنها چیزی را می‌گویم که از غیب بر زبان من انداخته شود .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : من هیچ گاه جز حق نمی‌گویم !

نتیجه گیری :

توجیه اهل سنت برای این روایات :

اشکال اول :

پاسخ نووی به اشکال اول :

الف)‌ افراد لعنت شده ، ظاهرا مستحق لعن بوده‌اند ، اما واقعا در نزد خدا مستحق نبوده‌اند !

ب) این جملات ، کلماتی رائج در میان عرب است که مقصود نفرین واقعی نبوده است !

اشکال دوم :

پاسخ نووی به اشکال دوم :

خلاصه کلام علمای اهل سنت (به نقل از نووی) در پاسخ به این روایت:

اشکال اول :  آیا رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بدون اینکه کسی صلاحیت دشنام داشته باشد او را دشنام می دهند ؟

پاسخ 1) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مامور به ظاهر بوده‌اند و آن شخص ظاهرا مستحق لعن بوده است .

پاسخ 2) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عادت عرب به طور ناخودآگاه در کلام خویش از دشنام استفاده می کرده‌اند!!!

اشکال دوم : آیا اینکه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرموده اند من مانند سایر انسان ها خشمگین می شوم نشانگر وقوع دشنام از روی خشم نیست ؟

پاسخ : خشم رسول خدا در راه اجرای احکام الهی بوده است .

تحلیل بخش اول کلام نووی :

ا. مسلمانان می توانند از روی قرائن ظاهری دیگران را لعن کنند

ب. لعن باید جزو سنن ثابت در سیره رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به حساب آید

تحلیل بخش دوم کلام نووی :

ا. اگر این مطلب به صورت اتفاقی بود نباید به صورت مستمر تکرار می‌شد

ب. اگر این سخنان بدون قصد نفرین بود پس چرا مستجاب شد ؟

اجابت نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در حق قبایل لحیان ، رعل ، ذکوان و عصیة:

اجابت نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در حق معاویه :

ج. صحابه از لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نفرین حقیقی فهمیده‌اند

د. اگر این سخنان بدون قصد نفرین بود پس چرا از روی خشم برای خدا صورت می گرفت ؟

تحلیل بخش سوم کلام نووی :

نتیجه‌گیری از پاسخ‌ها: یا لعن از سنت‌های رسول خدا است و یا روایات اشتباه است!

5- آیا اگرکسی مورد لعن قرارگیرد فرشتگان از او دفاع می کنند ؟

طبق این روایت اهل سنت باید در مقابل لعن خلفا سکوت کنند .

در متن روایت تناقض وجود دارد .


 

لینک فایل pdf:


امویان

امویان از دودمان‌های تاریخی اسلامی بودند. اینان برای نخستین بار خلافت را تبدیل به سلطنت موروثی کردند. این دودمان از قبیله قریش و از طایفه بنی‌امیه بودند.

نخستین خلیفه اموی معاویه فرزند ابوسفیان بود. او در زمان عمر خلیفه دوم فرمانروای شام گشت. در زمان خلافت عثمان که از خویشان او بود، قدرت بسیار زیادی پیدا کرد. با کشته شدن عثمان با علی بیعت نکرد و تا علی زنده بود با او بر سر خلافت مسلمانان جنگید. پس از مرگ علی در کوفه، به نبرد با حسن بن علی پرداخت و سرانجام خلافت را به چنگ آورد و شهر دمشق را پایتخت خود و خاندانش ساخت. معاویه نخستین کسی بود که سیاست جانشینی پسر به جای پدر را در خلافت به راه انداخت.

پس از او یزید پسرش خلیفه مسلمانان شد. از کارهای او نبرد با حسین بن علی و رویداد کربلا بود. همچنین تازش به مکه.

دیندارترین خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز بود.

واپسین خلیفه اموی مروان بن محمد بود که به دست یاران ابومسلم خراسانی کشته شد.

امویان فرمانروایانی بیش از اندازه عربگرا بودند. سختگیریهای آنان بر نژادها و اندیشه و آیینهای گوناگون مردم زیر ستم ایشان را به ستوه آورده بود که سرانجام پایه‌های لرزان فرمانرواییشان را فروریخت.

حکومت اموی؛ غرب آسیا، شمال و بخش‌هایی از مرکز، شرق و غرب آفریقا و شبه‌جزیره ایبری را دربر می‌گرفت.

 فهرست نام خلیفه‌های اموی

ورودی مسجد اموی، ساختهٔ خلیفه اموی، ولید بن عبدالملک.

  فرمانروا زندگی فرمانروایی
۱معاویه بن ابی‌سفیان

 ۶۰۶-۶۸۰ 

 ۶۶۲-۶۸۰ 

۲یزید بن معاویه

 ۶۴۶-۶۸۴ 

 ۶۸۰-۶۸۴ 

۳معاویه بن یزید

 ۶۶۴-۶۸۴ 

 ۶۸۴-۶۸۴ 

عبدالله بن الزبیر

 ۶۲۳-۶۹۳ 

 ۶۸۴-۶۹۳ 

۴مروان بن الحکم

 .... -۶۸۵ 

 ۶۸۴-۶۸۵ 

۵عبدالملک بن مروان

 ۶۴۷-۷۰۵ 

 ۶۸۵-۷۰۵ 

۶ولید بن عبدالملک

 .... -۷۱۵ 

 ۷۰۵-۷۱۵ 

۷سلیمان بن عبد الملک

 .... -۷۱۸ 

 ۶۸۹-۷۱۸ 

۸عمر بن عبدالعزیز

 ۶۸۱-۷۲۰ 

 ۷۱۸-۷۲۰ 

۹یزید بن عبدالملک

 ۶۹۱-۷۲۴ 

 ۷۲۰-۷۲۴ 

۱۰هشام بن عبدالملک

 ۶۹۰-۷۴۳ 

 ۷۲۴-۷۴۳ 

۱۱ولید بن یزید

 ۷۰۹-۷۴۴ 

 ۷۴۳-۷۴۴ 

۱۲یزید بن الولید

 .... -۷۴۴ 

 ۷۴۴-۷۴۴ 

۱۳ابراهیم بن الولید

 .... -۷۵۰ 

 ۷۴۴-۷۴۵ 

۱۴مروان بن محمد

 .... -۷۵۰ 

 ۷۴۵-۷۵۰ 

 منابع

  • الخضری، بیک، الشیخ محمد، “ (تاریخ الأمم الإسلامیة) “،«الدولة الأمویة»، چاپ: دار المعرفة، بیروت. لبنان. ۱۹۸۹ میلادی.

خلفای راشدین

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد  
 

خلفای راشدین اصطلاحی‌ست که از سوی مسلمانان سنی در اشاره به چهار شخصی که پس از مرگ محمد به خلافت رسیدند، به کار می‌رود. این چهار تن به ترتیب عبارت‌اند از: ابوبکر، عمر، عثمان و علی.

اهل سنت با اعتقاد به مرجعیت صحابه و اجماع آنان درباره خلفای راشدین، شرایط و شیوه استقرار خلفای چهارگانه را نمونه آرمانی و مشروع دولت اسلامی می‌دانند

 

ابوبکر 

اول خلیفه در دولت «الخلافة الراشدة» (10 ق. هـ - ۱۳ هـ)، نام کامل وی عبدالله بن عثمان بن عامر بن عّمرو بن کعب ابن سعد بن تَیم بن مُرة بن کعب بن لؤّی القرشی التیمی. کنیه اش «ابوبکر الصدیق» بن ابی قحافة، نام مادرش أم الخیر سلمی بنت صخر بن عامر بن کعب بن سعید بن تیم بن مُرة.

ابوبکر در سال ۵۷۳ ۳ سال بعد از عام الفیل در مکه متولد شد. او ۳ سال از محمد کوچک تر بود و اولین مرد بالغی بود که به محمد ایمان آورد و مسلمان شد. عایشه همسر پیامبر اسلام دختر وی می‌باشد. 

عمر 

دومین خلیفه (از ۱۳ تا ۲۳) نام کامل او عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن رباح بن عبدالله بن قُرط بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤّی بن غالب القرشی العدوی، و کنیهٔ وی «ابو حفص». مادرش حنتمة بنت هاشم بن المغیره بن عبدالله بن عمر بن مخزوم.

او درسال ۵۸۱ میلادی در مکه متولد شد. عمر در سال ششم بعثت در حالیکه ۲۶ سال داشت ایمان آورد و مسلمان شد. حفصه همسر پیامبر اسلام دختر وی می‌باشد. 

عثمان

سومین خلیفه (۲۳ ق هـ - ۳۵ هـ)، نام کامل او عثمان بن عفان بن أبی العاص بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف القرشی الأموی. نسب او و پیغمبر در عبد مناف به هم می‌رسند. مادرش أروی بنت کریز بن ربیعه بن حبیب بن عبد شمس بن عبد مناف. مادر بزرگش البیضاء بنت عبدالمطلب عمه محمد. کنیتش «ابی عبدالله و ابی عمرو».

او در سال ۵۷۶ میلادی شش سال بعد از «عام الفیل» در شهر الطائف متولد شد. و بدلیل ازدواجش با دو دختر محمد «رقیه» و «أم کلثوم» لقب ذوالنورین یافت. 

علی

چهارمین خلیفه (۳۵ ق هـ - ۴۰ هـ)، نام کامل او علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مُرة بن کعب بن لؤّی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمة بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان. مادرش فاطمه بنت اسد. داماد و پسر عموی محمد. کنیه‌اش «ابو الحسن» و «ابو السبّطین»؛ او در سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد شد.

علی که کودکی به سرپرستی محمد بود، قبل از خدیجه همسر پیامبر علی اولین کسی بود که به پیامبر ایمان آورد[۲]. (علی پیش از سّن بلوغ مسلمان شد). فاطمه دختر پیامبر اسلام، همسر وی می‌باشد.

شیعیان

شیعیان نیز این واژه را می پذیرند اما آن را منحصر به کسانی می دانند که به اعتقاد آنها خلفای  

 حقیقی پیامبر و حقیقتاً رشد یافته اند. که شامل دوازه امام به اعتقاد آنها معصوم می شوند.[۳][۴]

پانویس

  1. داوود فیرحی. «سیمای عمومی نظام سیاسی و دولت در اسلام». نظام سیاسی و دولت در اسلام. چاپ اول، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، بهار ۱۳۸۲، ISBN 964-459-701-X، ‏ص ۳۵.
  2. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری ۱/۵۳۸
  3. الشافی فی الامامة ج 1 شریف المرتضى ص 182 182
  4. کفایة الأثر للخزاز القمی ص 120
  5. المزار شیخ مفید ص 154

منابع

  • کتاب: «الخلفاء الراشدون» نوشته: عبدالوهاب النجار به (عربی).
  • کتاب: «ابوبکر الصدیق»، «عمر بن الخطاب»، «عثمان بن عفان»، «علی بن ابی طالب» نوشته: محمد رضا به (عربی).
  • کتاب: «موسوعة السیاسة» نوشته: دکتر عبدالوهاب الکیالی به (عربی).
  • محمد، رضا، . (الامام علی بن ابی طالب کرم الله وجهه، رابع الخلفاء الراشدین). چاپ یاز دهم، بیرون، لبنان،: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.
  • کتاب: (دیـوان الامام علی). چاپ دار مکتبة الهلال، بیروت، لبنان، چاپ سوم، : سال انتشار ۲۰۰۳میلادی.